کلمه جو
صفحه اصلی

بی نظیر


مترادف بی نظیر : بی رقیب، بی مانند، بی همال، بی همتا، بی مثل، بی مثال، بی همانند، عدیم النظیر، فرد، فرید، تک، تک تاز، رقابت ناپذیر

برابر پارسی : بی همتا، بی مانند

فارسی به انگلیسی

unparalleled, incomparable, inimitable, matchless, nonpareil, peerless, rare, singular, unequaled, unequalled, unique, unprecedented, unrivaled, unrivalled

unparalleled, incomparable


incomparable, inimitable, matchless, nonpareil, peerless, rare, singular, unequaled, unequalled, unique, unparalleled, unprecedented, unrivaled, unrivalled


فارسی به عربی

غیر قابل للتقلید , فرید

فرهنگ اسم ها

اسم: بی نظیر (دختر) (فارسی، عربی) (تلفظ: bi nazir) (فارسی: بي‌نظير) (انگلیسی: bi nazir)
معنی: بی مانند، بی همتا، یگانه، بی ( فارسی ) + نظیر ( عربی ) بی مانند

(تلفظ: bi nazir) (فارسی ـ عربی) بی‌مانند ، بی‌همتا .


مترادف و متضاد

unique (صفت)
یکتا، بی مانند، بی نظیر، بی همتا، فرد، یگانه، منحصر به فرد، بی تا

inapproachable (صفت)
نزدیک نشدنی، بی مانند، بی نظیر، بدون دسترسی

unparalleled (صفت)
بی مانند، بی نظیر، بی همتا، فرد، غیر موازی

unprecedented (صفت)
بی مانند، بی نظیر، جدید، بی سابقه

inimitable (صفت)
بی مانند، بی نظیر، بی رقیب، غیر قابل تقلید

incomparable (صفت)
لطیف، بی مانند، بی نظیر، غیر قابل مقایسه، غیر قابل قیاس، بی همتا، بی رقیب

unrivaled (صفت)
عالی، بی نظیر، بی همتا، بی رقیب، بی تا

unbeatable (صفت)
بی نظیر، بی همتا، شکست ناپذیر، مغلوب نشدنی، باخت ناپذیر

nonpareil (صفت)
بی نظیر، بی همتا

unexampled (صفت)
بی مانند، بی نظیر، بی همتا، فرد، بی سابقه

بی‌رقیب، بی‌مانند، بی‌همال، بی‌همتا، بی‌مثل، بی‌مثال، بی‌همانند، عدیم‌النظیر، فرد، فرید


تک


تک‌تاز، رقابت‌ناپذیر


فرهنگ فارسی

بی مثل ٠ بی مانند ٠ نادر ٠ بی همتا ٠

لغت نامه دهخدا

بی نظیر. [ ن َ ] ( ص مرکب ) ( از: بی + نظیر ) بی مثل.بی مانند. نادر. بی همتا. ( ناظم الاطباء ) :
ای بی قیاس و دولت تو چون تو بی قیاس
ای بی نظیر و همت تو چون تو بی نظیر.
منوچهری.
علم علی نه قال و مقال است عن فلان
بل علم او چو در یتیم است بی نظیر.
ناصرخسرو.
بی نظیر و ملی آن بود که گشتند بقهر
عمرو و عنتر بسر تیغش خاشی و حسیر.
ناصرخسرو.
مزیت و رجحان این پادشاه دیندار در مکارم خاندان مبارک و فضائل ذات بی نظیر بر پادشاهان عصر... ( کلیله و دمنه ).
به اصل و نسل و شرف زین و فخر هر شمسی
وی است از همگان بی نظیر و بی مانند.
سوزنی.
در حسن صورت بی مثل بود و در لطف هیأت بی نظیر. ( سندبادنامه ص 149 ). باطراوت جوانی و مقتبل شباب در اقران و اتراب خویش بی نظیر است. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 357 ). در صناعت بی نظیر و در عبارت مشارالیه. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 255 ).
چون صبح به مهر بی نظیر است
چون مهر به کینه شیرگیراست.
نظامی.
بر که پناهیم تویی بی نظیر
در که گریزیم تویی دستگیر.
نظامی.
جوان گر بدانش بود بی نظیر
نیاز آیدش هم بگفتار پیر.
نظامی.
گر من سخن بگویم در وصف روی و مویت
آیینه ات بگوید پنهان که بی نظیری.
سعدی.
در حسن بی نظیری در لطف بی نهایت
در مهر بی ثباتی در عهد بی دوامی.
سعدی.
همی خرامد و عقلم بطبعمیگوید
نظر بدوز که آن بی نظیر می آید.
سعدی.
برخ چو مهر فلک بی نظیر آفاق است
بدل چه بودی اگر نیز مهربان بودی.
حافظ.
رجوع به نظیر و ترکیبات آن شود.

دانشنامه عمومی

بی نظیر (فیلم ۱۹۶۴). بی نظیر (انگلیسی: Benazir) فیلمی هندی است که در سال ۱۹۶۴ منتشر شد.

فرهنگ فارسی ساره

بی همتا، بی مانند


واژه نامه بختیاریکا

کس مدار

جدول کلمات

ندر, یگان

پیشنهاد کاربران

ناهمتا، بی رقیب، بی مانند، بی همال، بی همتا، بی مثل، بی مثال، بی همانند، عدیم النظیر، فرد، فرید، تک، تک تاز، رقابت ناپذیر

یکتا

یریم

بیتا

نایاب. کمیاب


بی مانندنیست ولی تا کنون نظر کسی بر او نیفتاده تا کنون مثل او دیده نشده بنظر نیامده است

دیده ای مثل او ندیده است
نظر کسی بر او نیفتاده است

پارسی آن به چشم نیامده است

یوتا

همه یه دنیا به امید دیدن رخش ماندند اخرهم نه کسی دیدو نه نه عاشق شد

بی نظیر
مترادف :بی مثل ، یکتا ، بهترین چیزی که مدلی از آن نیست و . . .
متضاد : چیزی بسیار زیاد ، چیزی که از آن در جهان زیاد است .
رای دادن فراموش نشود .

بی همتا

بی نظیر : یکتا ، بی مانند ، تک ، کمیاب
توضیح : کلمه ای است که برای جملات تعجبی و هیجانی استفاده می شود .
***
مثال : وای چه اهنگ بی نظیری !!
مثال : چه فرش بی نظیری !!

بهترین
بی مانند
کسی که نظیر او نیست
عالی ترین
بهترین
شخصی که حسودانی زیاد دارد از شدت بی همتایی
مانند او کس ندیده


بی عدیل

یکه

منحصر به فرد

بی مانند

being without example


کلمات دیگر: