کلمه جو
صفحه اصلی

اوزان

فرهنگ اسم ها

اسم: اوزان (پسر) (ترکی) (هنری) (تلفظ: ozan) (فارسی: اوزان) (انگلیسی: ozan)
معنی: نوازنده

فرهنگ فارسی

جمع وزن
جمع وزن : ۱ - سنگینیها وزنها . یا اوزان و مقیاسها و مقادیر . سنگ و اندازه و نرخ ۲ - بناها . ۳ - سازی است از ذوات الاوتار که کاسه و سطح آن کشیده و بلند است .

فرهنگ معین

(اَ یا اُ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ وزن ، سنگینی ها.

لغت نامه دهخدا

اوزان. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِوزن. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ).
- اوزان و مقیاسها ؛ اندازه گیری بدوی طول و ظرفیت و وزن احتمالاً از ادوار ماقبل تاریخ معمول بوده. آحاد اولیه مبتنی بر بدن انسان و دانه های گیاهان بوده ( مانند وجب و گندم ). در امپراطوری روم آحاد اوزان ومقیاسها تا حد معتنابهی استاندارد شده ولی پس از سقوط امپراطوری دستخوش تشتت گردید. سلسله های آحاد عمده امروزی عبارتند از سلسله متری و سلسله اوزان و مقیاسهای رایج در بریتانیای کبیر و کشورهای متحده آمریکا. در ایران پیش از سال 1311 هَ. ش. اوزان و مقیاسهای ایران متشتت و کمابیش دارای همان معایب اوزان ومقیاسهای رایج در فرانسه پیش از استعمال سلسله متری بود. بموجب ماده اول قانون اوزان و مقیاسها مصوب 18 دیماه 1311 اوزان و مقیاسهای رسمی مملکت ایران مطابق اصول متری شد و واحد آنها برای طول متر، برای سطح متر مربع، برای حجم متر مکعب و برای وزن کیلوگرم است. اضعاف و اجزای مقیاسهای مذکور مطابق اصول متری خواهد بود بعلاوه در همان قانون بدولت اختیار داده شد که وزنه هایی با مقایسه با اصول متری از قبیل من ( معادل سه کیلوگرم ) و سیر ( معادل 75 گرم ) تهیه نماید. ( دایرةالمعارف فارسی ).

فرهنگ عمید

۱. = وزن
۲. (موسیقی ) [قدیمی] نوعی ساز زهی که بر روی کاسۀ بزرگ آن پوست کشیده می شد.

دانشنامه عمومی

اوزان یکی از روستاهای استان آذربایجان شرقی است که در دهستان منجوان غربی بخش خداآفرین شهرستان کلیبر واقع شده است.

پیشنهاد کاربران

وزنه ها

جمع وزن
وزن هم به معنای صدا یا اوا هست

اُوزان ( Ozan ) = اوُز ( اوُزماق = تصنیف خواندن ) ان ( اک فاعلی ) = شاعر و آوازخوان و نوازندة قوْپوز در بین مردم اوغوز. درگذشته شاعر ونوازندة مردمی را نیز �اوزانچی� می گفتند و بعد از قرن نهم آنرا �آشیق� گفتند.

معنی نام روستای اوزان ( در شهرستان خداآفرین از استان آذربایجان شرقی‎ )

این نام برگرفته از " آو" به چم"آب" ( بسنجید با آو Aw در لَکی و کُردی، اُو ow در مازندرانی و خوری و لُری خرم آباد و لُری بختیاری و بردسیری و زرقانی، اُ o در گویش های پیرامون کاشان، یو yow در جیرفت و کهنوج، آو در تالشی و گویش فراموش شده ی گرگانی، و جز این ها، اَوَ در سَنسکریت ) ، و "زان" پسوند مکان با حرف اضافۀ "ز". روی هم رفته، به چم "جایگاۀ آب" می باشد. این روستا بر کنارِ رودخانه ی ارس جای دارد.
روستای اوزان در زنجان ( = محل سلاح سازی ) که در کنارِ رودخانه ای جای دارد، به همین معنی می باشد. و نیز، روستای اوزان در شهرستان شاهین دژ در استان آذربایجان غربی که به آبشارِ پُرآبی ناموَر است و میزان بارش بارانِ آن مناسب می باشد.
گفتی آن که "او" در زبان پارسی کهن و "هو" در زبان اوستایی و پهلوی ( دورۀ اشکانیان و ساسانیان ) به چم "خوب" بوده است که با توجه به سرسبزی و خُرمی روستاهای اوزان، می توان آن را به "محل خوب و خوش" نیز برگرداند.


کلمات دیگر: