کلمه جو
صفحه اصلی

سندس

فارسی به انگلیسی

silk brocade

فرهنگ اسم ها

اسم: سندس (دختر) (عربی) (تاریخی و کهن، گل) (تلفظ: sondos) (فارسی: سندس) (انگلیسی: sondos)
معنی: پارچه ی ابریشمیِ لطیف و گران بها، ( به مجاز ) گل های ظریف و رنگارنگ، به فتح سین و دال، پارچه ای ابریشمی و لطیف، در قرآن آمده است که لباس ابرار از جنس سندس ساخته شده است

(تلفظ: sondos) (معرب از فارسی ؟) (در قدیم) پارچه‌ی ابریشمیِ لطیف و گران‌بها ؛ (به مجاز) گلهای ظریف و رنگارنگ .


فرهنگ فارسی

دیبا، پارچه ابریشمی زربفت، دیبای لطیف وگرانبها
( اسم ) پارچه ابریشمی زربفت حریر لطیف و قیمتی .
کلمه یونانی است . دیبا . دیبای تنک . بریون . بزیون .

فرهنگ معین

(سُ دُ ) [ ع . ] (اِ. ) پارچة ابریشمی زربفت .

لغت نامه دهخدا

سندس. [ س ُ دُ ] ( اِ ) کلمه ٔیونانی است. دیبا. ( لغت نامه مقامات حریری ). قسمی از دیبای بیش قیمت بغایت رقیق و باریک و لطیف و نازک که بیشتر لباس بهشتیان از آن باشد. ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ). دیبا. دیبای تنک. ( منتهی الارب ) ( ترجمان القرآن ) ( مهذب الاسماء ). بریون. بزیون. ( حبیش تفلیسی ). دیبای تنک است که آنرا بزیون گویند و آنرا از مرغز کنند. ( یادداشت مؤلف ). پارچه پنبه ای لطیف. خلاف ستبرق که دیبای ستبراست. ( یادداشت مؤلف ) : و ازوی [ از روم ] جامه دیبا و سندس ، میسانی و طنفسه وجوراب و شلواربندهای باقیمت خیزد. ( حدود العالم ).
همه باغ پرسندس و پرصناعت
چو لفظ مطابق چو شعر مکرر.
فرخی.
تو همچون سندس گردان بهر رنگ
و یا همچون زری گردان بهر چنگ.
( ویس و رامین ).
ای زهد فروشنده تو از قال و مقالی
با مرکب وبا ضیعت و با سندس و قالی.
ناصرخسرو ( دیوان چ تهران ص 410 ).
فلک در سندس نیلی هوا در چادر کحلی
زمین در فرش زنگاری که اندر حله خضرا.
مسعودسعد.
چون مرا سندس است و استبرق
شاید ار قالی مرندی نیست.
خاقانی.
یافت زربفت خزانم علم کافوری
من همان سندس نیسان بخراسان یابم.
خاقانی.
دامن مکش ز صحبت ایشان که در بهشت
دامنکشان سندس خضرند و عبقری.
سعدی.
و مرغزارها مفروش بسندس و استبرق و شاخسار بگوناگون منور. ( ترجمه محاسن اصفهان ص 36 ).
وآن تن که او نیافت درین سرنخ نسیج
رختش بخلد سندس خضر حریر شد.
نظام قاری.
قاری صفت حله و استبرق و سندس
بر البسه بنویس که از اهل بهشتم.
نظام قاری.
- سندس رومی ؛ نوعی از سندس است که از روم می آورند :
سندس رومی در نارونان پوشانند
خرمن مینا بربیدبنان افشانند.
منوچهری.
ثوب عتابی گشته سلب قوس قزح
سندس رومی گشته سلب یاسمنا.
منوچهری.

فرهنگ عمید

پارچۀ ابریشمی زربفت، دیبای لطیف و گران بها، دیبا.

دانشنامه عمومی

سندس، روستایی از توابع بخش رحمت آباد و بلوکات شهرستان رودبار در استان گیلان ایران است.
«سرشماری عمومی نفوس و مسکن سال ۱۳۸۵، جمعیت تا سطح آبادی ها بر حسب سواد». مرکز آمار ایران. ۱۳۸۵. بایگانی شده از اصلی در ۱۵ نوامبر ۲۰۱۲.
وجه تسمیه روستا: روستا رو سه تا کوه احاطه کرده گویا روی هر کوه دژی برای نگهبانی از روستا قرار داشته که به همین دلیل به نام سه دژ یا سندژ که به مرور زمان به سندس تغییر نام داده.
میر ابراهیم خان والی رحمت آباد اهل این روستا بوده که ناصر الدین شاه تو کتاب سفرنامه ش به گیلان ازش یاد کرده و تو صفحه 56 کتاب چنین می نویسدبلوک رودبار (رحمت آباد)، غالبا ملک طایفه ایست که از اعیان گیلانند ایشان.خلاصه در کنار سفید رود ناهار صرف نمودیم و پس شدیم سوار،امروز قبل از ناهار در همین جاها بدان نصف که از دهات رحمت آباد و آن سمت رودخانه واقع است نرسیده،در آن طرف رود،سواری چند دیدم ایستاده،معلوم شد که می خواهند خود را با کرجی به ما برسانند، بعد هفت تن یا هشت چون معلوم گشت میر ابراهیم خان حاکم رحمت آباداست.میر ابراهیم خان از طایفه (عمارلو) محسوب است، قطور و کبود چشم شبیه اهل لرستان و بختیاری بود و چنانکه می گویند در شناگری، مردی قادر است، قدری صحبت شد می گفت که در رحمت آباد شکار مرال زیاد است به
حدی که در یک زمستان که برف فزون آمد از سال های دگر، در گذاری که علفزار مرال است ،آنجاهشتاد مرال در یک روز گرفته، سر بریدیم، حکم کردیم که قورق نمایند که در رحمت آباد کس نگیرد مرال و قرقاول.امروز در دهنه آن طرف رود دهاتی که از رحمت آباد بود وملاحظه شد از این قرار است:توتکه بن که ما توتک بن نوشتیم، کیاباد، نصفی که نصفین بردیم نام،فتلک،کله ورز، کلاشیر ،واکی دره ،ویایه، گلدیان، کلشتر، هرزه بیل

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی سُندُسٍ: پارچه نازکی که از ابریشم بافته شده باشد
معنی عَالِیَهُمْ: بالای سر آنها (درعبارت "عَالِیَهُمْ ثِیَابُ سُندُسٍ "از امام صادق (علیهالسلام) روایت شده که در معنای آن فرمود : جامه بهشتی خودش بالای سر اولیای خدا قرار میگیرد پس آن را در تن خود میکنند . )
ریشه کلمه:
سندس (۳ بار)

«سُندُس» به پارچه های ابریشمین نازک و لطیف می گویند، و بعضی قید زربافت را نیز به آن افزوده اند.
. سندس را دیباج نازک و استبرق را دیباج ضخیم برّاق گفته‏اند و این هر دو نکره است نمی‏شود با دیبای دنیا مقایسه کرد و هر دو سه بار در قرآن آمده‏اند: کهف:31- دخان:53- انسان:21.

پیشنهاد کاربران

نام خواهر خشایار شاه - پارچه بسیار نازک از پنبه یا کتان


کلمات دیگر: