کلمه جو
صفحه اصلی

طوطی


برابر پارسی : توتی

فارسی به انگلیسی

parrot

فارسی به عربی

ببغاء

فرهنگ اسم ها

اسم: طوطی (دختر) (فارسی) (پرنده) (تلفظ: toti) (فارسی: طوطی) (انگلیسی: toti)
معنی: نام نوعی پرنده، پرنده ای که بیشتر در نواحی استوایی و جنگلها زندگی می کند

مترادف و متضاد

parrot (اسم)
هدف، طوطی

فرهنگ فارسی

( مولانا ) شاعر ترشیزی الاصل ( ف. ۸۶۶ ه.ق . ). وی مورد توجه میرزا ابوالقاسم بابر بود و در جوانی در گذشت .
( اسم ) پرنده ایست از راسته طوطیان که دارای پرهایی سبز و زرد و قرمز زیبایی است و دارای نوک قوی و ضخیم و منقار بالایی بسیار خمیده و قرمز رنگ دو انگشت در جلو و دو انگشت در عقب دارد . طوطی از پرندگان نواحی استوایی است و در افریقای غربی و هندوستان و هندو چین فراوان است و به سبب زبان عضلانی که دارد می تواند به آسانی اصوات را تقلید کند . در آمریکای جنوبی نیز گونه های مختلف طوطی فراوانند . یا طوطی زرین نفس . قلم . یا طوطی صاحب سلامت گو . طوطی که او را تعلیم داده باشند که چون صاحب خود یا بزرگی را بیند بگوید صاحب سلامت : در میان نو خطان باقی همه نیرنگ تست طوطی صاحب سلامت گو خط شبرنگ تست . ( ملا قاسم مهدی ) یا طوطی صحرا . سبزه .
در سلک شعرائ مشهور قرن نهم انتظام داشت .

فرهنگ معین

(اِ. ) پرنده ای از راستة طوطیان ، دارای پرهای سبز و زرد و قرمز و زبان گوشتی و منقار خمیده و قوی که می تواند اصوات را تقلید کند.

لغت نامه دهخدا

طوطی.( اِ ) پرنده ای است سبزرنگ از طایفه پسیتاسیده. و بمناسبت سهولت تقلید آوای آدمی قابل ملاحظه است. طوطیان عموماً در نواحی گرم و رطوبی افریقا و هند زیست میکنند. ببغاء. طوطک. معرب توته هندی است. ( فهرست مخزن الادویه ). معرب توتی و آن طائری است سبز که بعرف آن را طوطا نامند و شکرشکن ، شکرفشان ، شکرمقال ، شکرین مقال ، شیرین زبان ، شیرین سخن ، شیرین تکلم ، شیرین گفتار، خوش نوا و خوش حرف از صفات اوست. ( آنندراج ) :
در کف لاله خودروی نهد سرخ قدح
زاغ همچون پر طوطی شود از سبز گیاه.
فرخی.
الا تا درآیند طوطی و سارک ( شارک )
الا تا سرایند قمری و ساری.
زینتی.
بلی نعامه و طوطی دو طایرند ولیک
غذای آن شکر آمد غذای این اخگر.
ازرقی.
طوطی گفتا سمن به بود از سبزه کو
بوی ز عنبر گرفت رنگ ز کافور ناب.
خاقانی.
ای عندلیب گلشن جان زارنال زار
کزشاخ شرع طوطی حاضرجواب شد.
خاقانی.
طوطی آمد با دهانی پرشکر
در لباس فستقی با طوق زر.
عطار.
مرحبا ای طوطی طوبی نشین
پوششت حیله ست و طوقت آتشین.
عطار.
اگر طوطی زبان می بست در کام
نه خود را در قفس میدید و نه دام.
وحشی.
- امثال :
طوطی ز زبان خویش در دام افتاد.
؟
- طوطی پس آینه ؛ شخصی که در پس آئینه نشسته حرفها زند برای تعلیم دادن طوطی کذائی بنوعی که منظور است و این طوطی کذائی که مقابل و مواجه آئینه است عکس خود را در آن آئینه مشاهده کرده گمان برد که این حرف حریف اوست غافل از آن طوطی که پس آئینه است ، و همین مقصود است درین بیت خواجه شیراز :
در پس آینه طوطی صفتم داشته اند
آنچه استاد ازل گفت بگو میگویم.
و هم او راست :
در لباس بشرٌ مثلکم ارشاد رسول
فضل من بهرتو طوطی پس آینه است.
( از آنندراج ).
- طوطی خط ؛ کنایه از جوان سبزخط. ملا سالک قزوینی راست :
طوطی خطی که طعنه زند بر شکر لبش
دارم سری چو فاخته بر دور غبغبش.
( از آنندراج ).
- طوطی زرین نفس ؛ کنایه از قلم است. ( آنندراج ).
- طوطی صاحب سلامت گو ؛ طوطی که آن را صاحب سلامت تعلیم کرده باشند و اکثر اوقات اینچنین میگفته باشد. ملا قاسم مشهدی راست :

طوطی . (اِخ ) (ملک ...). عوفی در لباب الالباب گوید: مخدوم انوری ، از افاضل جهان و اعیان خراسان و میان او و اوحدالدین انوری مکاتبات و مشاعرات است ...گویند به سمع سلطان علاءالدین ملک الجبال رسانیدند که انوری تو را هجا گفته است و پای از حد خود فراتر نهاده و زبان به مثالب تو برگشاده بنزدیک ملک طوطی نبشت تا آن بلبل بستان فصاحت را بخدمت او فرستد و لطف مجاملت در میان آورد و چنان مینمود که او را بجهت تعهد و تلطف استدعا میکند و در ضمیر داشت که چون بر وی دست یابد اورا نکال گرداند و امیر عمید فخرالدین (از دوستان انوری ) را از آن حال علم بود و صورت حال بنزدیک او نمیتوانست نبشت ، چه از سطوت قهر سلطان علاءالدین می اندیشید... بنزدیک او نامه ای نبشت ، مطلع آن نامه این که :
هی الدنیا تقول بمل ء فیها
حذار حذار من بطشی و فتکی ...
انوری ازین بیت استدلال نمود که در ضمن آن ملاطفت ناکامی هست ... شفیعان انگیخت تا ملک طوطی را از سر آن دور کردند و چون ملک علأالدین را از آن حال معلوم شد رسولی دیگر فرستاد و گفت هزار سر گوسپند میدهم اگر او را بنزدیک من فرستی ، ملک طوطی انوری را موکل کرد که ناکام ساخته باید شد و به غور رفت چه هزار گوسپند بمقابله ٔ تو میدهد، انوری گفت ای ملک اسلام چون من مردی را بهزار سر گوسپند می ارزد پادشاه را برایگان نمی ارزد، بگذار تا باقی عمر در سلک خدم تو منخرط باشم و به دست بیان دُر مدایح در پای تو باشم ، ملک طوطی را خوش آمد و او را نگاه داشت ...


طوطی . (اِخ ) (مولانا...) در سلک شعراء مشهور قرن نهم هجری انتظام داشت . وی ترشیزی الاصل بود و میرزا ابوالقاسم بابر نسبت به او التفات و عنایات بسیار می نمود. و این مطلع از نتایج طبع نقاد اوست که ، بیت :
جهان که حجره ٔ شش طاق و خانه ٔ دودر است
ز چار رکن بساطش فغان الحذر است .
مولانا طوطی در اوان جوانی بجهان جاودانی نقل فرمود (سنه ٔ ست و ستین و ثمانمائه ، 866 هَ . ق .) و مقرب حضرت سلطانی امیر علیشیر جهت ضبط تاریخ وفاتش این قطعه نظم نمود. قطعه :
فصیح زمان طوطی آن شاعری
که بودش ز بکر معانی عروس
چو طوطی برفت این عجب طرفه بود
که تاریخ شدفوت او را خروس .

(از حبیب السیر ج 2 ص 228).



طوطی . (اِخ ) آذربایجانی . نام شریفش ابوالفتح خان و خلف الصدق ابراهیم خلیل خان بن پناه خان حکمران شوشی است . همیشه در ایل جوانشیر ریاست و بزرگی داشته اند، معزی الیه بفضل و کمال و مناعت و جلال معروف و محمدصادق خان دنبلی مخاطب سلام عام حضرت خاقان مغفور همشیره زاده ٔ ایشان بوده . این بیت از اوست :
دارم اندر هوس وصل خیال عجبی
چه خیال عجبی فکر محال عجبی .

(از مجمع الفصحا ج 2 ص 344).



طوطی . (اِخ ) دهی از بخش شیب آب شهرستان زابل در 10 هزارگزی باختر سکوهه و 7 هزارگزی شوسه ٔ زاهدان به زابل . جلگه و گرم و معتدل با 3400 تن سکنه . آب آن از رودخانه ٔ هیرمند. محصول آنجا غلات و لبنیات و پنبه و صیفی . شغل اهالی زراعت و گله داری و قالیچه ، گلیم و کرباس بافی . راه آن فرعی است . (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).


طوطی .(اِ) پرنده ای است سبزرنگ از طایفه ٔ پسیتاسیده . و بمناسبت سهولت تقلید آوای آدمی قابل ملاحظه است . طوطیان عموماً در نواحی گرم و رطوبی افریقا و هند زیست میکنند. ببغاء. طوطک . معرب توته ٔ هندی است . (فهرست مخزن الادویه ). معرب توتی و آن طائری است سبز که بعرف آن را طوطا نامند و شکرشکن ، شکرفشان ، شکرمقال ، شکرین مقال ، شیرین زبان ، شیرین سخن ، شیرین تکلم ، شیرین گفتار، خوش نوا و خوش حرف از صفات اوست . (آنندراج ) :
در کف لاله ٔ خودروی نهد سرخ قدح
زاغ همچون پر طوطی شود از سبز گیاه .

فرخی .


الا تا درآیند طوطی و سارک (شارک )
الا تا سرایند قمری و ساری .

زینتی .


بلی نعامه و طوطی دو طایرند ولیک
غذای آن شکر آمد غذای این اخگر.

ازرقی .


طوطی گفتا سمن به بود از سبزه کو
بوی ز عنبر گرفت رنگ ز کافور ناب .

خاقانی .


ای عندلیب گلشن جان زارنال زار
کزشاخ شرع طوطی حاضرجواب شد.

خاقانی .


طوطی آمد با دهانی پرشکر
در لباس فستقی با طوق زر.

عطار.


مرحبا ای طوطی طوبی نشین
پوششت حیله ست و طوقت آتشین .

عطار.


اگر طوطی زبان می بست در کام
نه خود را در قفس میدید و نه دام .

وحشی .


- امثال :
طوطی ز زبان خویش در دام افتاد .

؟


- طوطی پس آینه ؛ شخصی که در پس آئینه نشسته حرفها زند برای تعلیم دادن طوطی کذائی بنوعی که منظور است و این طوطی کذائی که مقابل و مواجه آئینه است عکس خود را در آن آئینه مشاهده کرده گمان برد که این حرف حریف اوست غافل از آن طوطی که پس آئینه است ، و همین مقصود است درین بیت خواجه ٔ شیراز :
در پس آینه طوطی صفتم داشته اند
آنچه استاد ازل گفت بگو میگویم .
و هم او راست :
در لباس بشرٌ مثلکم ارشاد رسول
فضل من بهرتو طوطی ّ پس آینه است .

(از آنندراج ).


- طوطی خط ؛ کنایه از جوان سبزخط. ملا سالک قزوینی راست :
طوطی خطی که طعنه زند بر شکر لبش
دارم سری چو فاخته بر دور غبغبش .

(از آنندراج ).


- طوطی زرین نفس ؛ کنایه از قلم است . (آنندراج ).
- طوطی صاحب سلامت گو ؛ طوطی که آن را صاحب سلامت تعلیم کرده باشند و اکثر اوقات اینچنین میگفته باشد. ملا قاسم مشهدی راست :
در میان نوخطان باقی همه نیرنگ توست
طوطی صاحب سلامت گو خط شبرنگ توست .

(از آنندراج ).


- طوطی صحرا ؛ کنایه از سبزه است .(آنندراج ) (برهان ).
- طوطیَک ؛ مصغر طوطی :
ماه نو منخسف در گلوی فاخته ست
طوطیکان با حدیث قمریکان با انین .

منوچهری .


هر طوطیکی سبزقبائی دارد
هر آهوکی چَرا به راغی دارد.

منوچهری .


- طوطی مقال ؛ کنایه از فصیح است . (آنندراج ).
- طوطی نوائی ؛ بمعنی طوطی مقال که کنایه از فصیح است . (آنندراج ).
- طوطی وار آموختن (از بر کردن ) مطلبی ؛ بی تعقل و اندیشه در فهم مقصود و مفهوم به آموختن یا از بر کردن لفظ بسنده کردن . از بر کردن الفاظ بی درک معانی آنها. چون طوطی سخنی را از بر کرده گفتن بی دانستن معنی آن .

فرهنگ عمید

پرنده ای با پرهای سبز و سرخ و منقار خمیده که می تواند بعضی اصوات را تقلید کند: در پس آینه طوطی صفتم داشته اند / آنچه استاد ازل گفت بگو می گویم (حافظ: ۷۶۲ ).

دانشنامه عمومی

طوطی (ابهام زدایی). طوطی نوعی پرنده است و ممکن است به یکی از موارد زیر نیز اشاره داشته باشد:
طوطی سانان
طوطی کاکل سفید
طوطی
طوطی (فیلم). طوطی فیلمی به کارگردانی و نویسندگی زکریا هاشمی محصول سال ۱۳۵۶ است.
بهمن مفید
زکریا هاشمی
فرشته جنابی
پرستو
پروین سلیمانی
خاطره
سرمه
مهران
ساغر
فرهاد حمیدی
اشرف کهن
حسین گیل
کیومرث ملک مطیعی
هاشم و بهمن کاری جز پرسه زدن در محلهٔ بدنام و خوشگذرانی ندارند. آن دو روز و شب خود را در خانهٔ عمومی طاووس می گذرانند. بهمن با طوطی آشنا می شود و وانمود می کند که دوستش هاشم لال است. هاشم و طوطی به هم انس می گیرند، و هاشم از این که وانمود کرده که لال است معذب است. طوطی در شرح سرگذشت خود برای هاشم نقل می کند که ناپدری اش از او هتک حرمت کرده و آن قدر در کوچه و خیابان پرسه زده تا پایش به محلهٔ بدنامی کشیده شده است. طوطی بیمار می شود و هاشم و بهمن آماده می شوند تا او را در بیماستان بستری می کنند. طوطی پس از بهبودی به محله بازمی گردد و هاشم و بهمن آماده می شوند تا او را از آن جا ببرند؛ اما با حضور اکبر مرافعه ای درمی گیرد و هاشم و بهمن با ضربهٔ چاقوی اکبر زخمی می شوند. اکبر با شلیک گلولهٔ پلیس از پا در می آید و طوطی در کنار هاشم جان می دهد.

دانشنامه آزاد فارسی

طوطی (parrot)
پرندۀ نواحی گرمسیری. عموماً در استرالیا و افریقای جنوبی یافت می شود. این پرندگانِ رنگارنگ، به منزلۀ حیوان خانگی، چندین قرن در دنیای غرب ارزشمند بوده اند. طوطی ها قادر به تقلید کلام انسان اند. عموماً گیاه خوارند و محدودۀ اندازه شان از۸.۵ سانتی متر (طوطی کوتاه قد)، تا ۴۰ سانتی متر (ماکو) متغیر است. به گونه های کوچک تر عموماً پاراکیت می گویند. پرهایشان اغلب بسیار رنگارنگ، و صدایشان معمولاً فریادی ناهنجار است. جنسیت اغلب گونه ها غیر قابل تشخیص است. چندین گونه طوطی در معرض خطر است. طوطی ها در خانوادۀ طوطی راستۀ طوطی شکلان قرار دارند. همۀ طوطی ها دارای منقارهای قلاب دار قوی، و پاهایی سازش یافته برای بالارفتن اند. منقار دارای نوکی طویل شده است و در اغلب طوطی ها برای پاره کردن میوه، و شکستن هسته ها سازش یافته است. تعدادی از گونه ها دارای زبانی اند که نوک برس مانندش به کار استخراج عسل می آید. قدرت تقلید کلام انسان در طوطی خاکستری افریقا Psittacus erithacus مشخص است. آلکس طوطی خاکستری افریقایی ۲۰ ساله ای است که از ۱۹۹۶، در پروژۀ زبان آموزی طولانی مدتی در دانشگاه آریزونا آموزش دید. این طوطی می تواند تا شش بشمارد، ۱۰۰ شیء را نام ببرد و رنگ، ترکیب، و شکل آن ها را توصیف کند. طوطی اولین پرنده ای بود که بین بومی ها، و ساکنان اروپایی و بازرگانان دادوستد شد. بسیاری از گونه های طوطی در معرض انقراض اند. در ۱۹۹۸، از ۳۵۰ گونه، بیش از ۹۰ گونه در معرض خطر انقراض، و ۴۰ گونۀ دیگر نیز آسیب پذیر بودند. جدی ترین تهدید ناشی از تخریب جنگل های بارانی است. صید طوطی ها به منظور تجارت حیوانات خانگی نیز تهدیدی جدی برای بسیاری از گونه هاست. برخی طوطی ها مانند کاکاپوی نیوزیلند، قادر به پرواز نیست و معمولاً روی زمین زندگی می کند، ولی قادر به بالارفتن از درخت است. لی، گونۀ دیگر نیوزیلند، از نظر عادت گوشت خواری با سایر اعضای این گروه متفاوت است. در ایران، دو گونه طوطی یافت می شود، اما این پرنده بومی ایران نیست و پیش از دهۀ ۱۳۴۰ در ایران وجود نداشت. وجود طوطی در ایران نتیجۀ فرار این پرنده از قفس بوده است. یکی از گونه هایی که در ایران زاد و ولد می کند طوطی طوق صورتی است.

نقل قول ها

طوطی، پرنده ای است سبزرنگ از طایفه پسیتاسیده (Psittacid´es)
• «نه طوطی باش که گفتهٔ دیگران را تکرار کنی و نه بلبل باش که گفتهٔ خود را به هدر دهی.» -> سعید نفیسی
• «طوطی ز زبان خویش در دام افتاد.»• «اگر طوطی زبان می بست در کام// نه خود را در قفس دیدی نه در دام» -> وحشی بافقی
• «ای عندلیب گلشن جان زار نال زار// کز شاخ شرع طوطی حاضرجواب شد» -> خاقانی
• «بلی نعامه و طوطی دو طایرند ولیک// غذای آن شکر آمد غذای این اخگر» -> ارزقی
• «جامی از نطق زبان بسته چو نشناسد کس// نکت طوطی شکرشکن از کاغ کلاغ» -> عبدالرحمن جامی
• «چو طوطی کلاغش بود هم نفس// غنیمت شمارد خلاص از قفس» -> سعدی
• «در پس آینه طوطی صفتم داشته اند// آنچه استاد ازل گفت بگو می گویم» -> حافظ
• «در کف لاله خودروی نهد سرخ قدح// زاغ همچون پر طوطی شود از سبزگیاه» -> فرخی سیستانی
• «طاووس جان به جلوه درآید ز خرمی// گر طوطی لبت به حدیثی زبان دهد» -> ظهیرالدین فاریابی
• «طوطی آمد با دهانی پرشکر// در لباس فستقی با طوق زر» -> عطار نیشابوری
• «طوطیان در شکرستان کامرانی می کنند// وز تحسر دست بر سر میزند مسکین مگس» -> حافظ
• «طوطی گفتا سمن به بود از سبزه کو// بوی ز عنبر گرفت رنگ ز کافور ناب» -> خاقانی
• «مرحبا ای طوطی طوبی نشین// پوششت حیله ست و طوقت آتشین» -> عطار نیشابوری
• «هر طوطیکی سبزقبایی دارد// هر آهوکی چَرا به راغی دارد» -> منوچهری دامغانی
• «همای گوی مفکن سایه شرف هرگز// بر آن دیار که طوطی کم از زغن باشد» -> حافظ

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] طوطی پرنده ای معروف می باشد.
از آن در باب اطعمه و اشربه نام برده اند.
← در اطعمه و اشربه
۱. ↑ النور الساطع، ج۲ ، ص۲۴۹.۲. ↑ کلمة التقوی، ج۶ ، ص۳۳۹.۳. ↑ ماوراء الفقه، ج۷، ص۹۱ .
منبع
فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم السلام، زیر نظر آیت الله محمود هاشمی شاهرودی، ج۵، برگرفته از مقاله «طوطی».
...

گویش مازنی

/tootooi/ طوطی – پرنده ای که بومی البرز نیست

طوطی – پرنده ای که بومی البرز نیست


پیشنهاد کاربران

همان گونه که دهخدا هم نوشته، این واژه پارسی است. پس نگارش درست آن توتی است.

پارسی است و باید آن را توتی نوشت.
در هیچ فرهنگ نامه و واژه نامه ی عربی ای نیامده، چون که اعراب واژه ی �ببغاء� را به کار می گیرند.


می دانستید طوطی هم مثل کلاغ زشت بوده. چون طوطی اعتراز کرده من را زیبا کن . برای همین طوطی اسیر قفس است

در گفتگوهای عامیانه به کسی میگویند که یک سره یک چیزی را تکرار کند.

توتی اسم غلطی است . وطوطی اسم درستی است. هر کسی که میگه توتی درسته احمق بی شرافت بی شعور خنگه

طوژی درستشه


کلمات دیگر: