روح افزا
فارسی به انگلیسی
animating, exhilarating, cheerful
فرهنگ اسم ها
اسم: روح افزا (دختر) (فارسی، عربی) (هنری) (تلفظ: ruh afzā) (فارسی: روح‌افزا) (انگلیسی: ruh afza)
معنی: آنچه به روان انسان شادابی و طراوت می بخشد، جانبخش، مفرح، گوشه ای در موسیقی ایرانی
معنی: آنچه به روان انسان شادابی و طراوت می بخشد، جانبخش، مفرح، گوشه ای در موسیقی ایرانی
(تلفظ: ruh afzā) آنچه به روان انسان شادابی و طراوت می بخشد ، جانبخش ، مفرح ؛ گوشه‌ای در موسیقی ایرانی .
فرهنگ فارسی
دهی است از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان دماوند متصل براه دماوند و تهران .
لغت نامه دهخدا
روح افزا. [ اَ ] ( نف مرکب ) روح افزای. روح فزا. چیزی که بر زندگانی بیفزاید و زندگانی را دراز کند. ( ناظم الاطباء ). فزاینده روح. روح پرور. جانبخش. شادی بخش. مفرح :
نگر به صورت خضر و به سیرت الیاس
که یافتند زبر آن حیات روح افزا.
روح افزا. [ اَ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان دماوند متصل به راه دماوند و تهران. منطقه ای کوهستانی و سردسیر است. سکنه آن 458 تن است که مذهب تشیعدارند و به لهجه فارسی تاتی سخن میگویند. آب آن ازرودخانه تاررود تأمین میشود و محصولش غلات و لوبیاو سیب زمینی و بنشن و قیسی و میوه های گوناگون ، و شغل اهالی زراعت است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 ).
نگر به صورت خضر و به سیرت الیاس
که یافتند زبر آن حیات روح افزا.
مولوی.
سمنش روح افزای دل انسیان. ( ترجمه محاسن اصفهان ص 28 ). و رجوع به روح افزای و روح فزا شود. || ( اِ مرکب ) قسمی شیرینی. قسمی از حلویات.روح افزا. [ اَ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان دماوند متصل به راه دماوند و تهران. منطقه ای کوهستانی و سردسیر است. سکنه آن 458 تن است که مذهب تشیعدارند و به لهجه فارسی تاتی سخن میگویند. آب آن ازرودخانه تاررود تأمین میشود و محصولش غلات و لوبیاو سیب زمینی و بنشن و قیسی و میوه های گوناگون ، و شغل اهالی زراعت است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 ).
روح افزا. [ اَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان دماوند متصل به راه دماوند و تهران . منطقه ای کوهستانی و سردسیر است . سکنه ٔ آن 458 تن است که مذهب تشیعدارند و به لهجه ٔ فارسی تاتی سخن میگویند. آب آن ازرودخانه ٔ تاررود تأمین میشود و محصولش غلات و لوبیاو سیب زمینی و بنشن و قیسی و میوه های گوناگون ، و شغل اهالی زراعت است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
روح افزا. [ اَ ] (نف مرکب ) روح افزای . روح فزا. چیزی که بر زندگانی بیفزاید و زندگانی را دراز کند. (ناظم الاطباء). فزاینده ٔ روح . روح پرور. جانبخش . شادی بخش . مفرح :
نگر به صورت خضر و به سیرت الیاس
که یافتند زبر آن حیات روح افزا.
سمنش روح افزای دل انسیان . (ترجمه ٔ محاسن اصفهان ص 28). و رجوع به روح افزای و روح فزا شود. || (اِ مرکب ) قسمی شیرینی . قسمی از حلویات .
نگر به صورت خضر و به سیرت الیاس
که یافتند زبر آن حیات روح افزا.
مولوی .
سمنش روح افزای دل انسیان . (ترجمه ٔ محاسن اصفهان ص 28). و رجوع به روح افزای و روح فزا شود. || (اِ مرکب ) قسمی شیرینی . قسمی از حلویات .
فرهنگ عمید
آنچه سبب نشاط می شود و زندگانی را طولانی می کند، افزایندۀ روح، روح پرور، جان بخش، شادی بخش.
دانشنامه عمومی
روح افزا ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
شربت روح افزا، شربت تغلیظ شده پاکستانی.
شیرینی روح افزا، شیرینی سنتی ساوه.
شربت روح افزا، شربت تغلیظ شده پاکستانی.
شیرینی روح افزا، شیرینی سنتی ساوه.
wiki: روح افزا
کلمات دیگر: