کلمه جو
صفحه اصلی

اصلاح نمودن

مترادف و متضاد

revise (فعل)
اصلاح کردن، تفتیش کردن، تجدید نظر کردن، دوباره چاپ کردن، اصلاح نمودن، حک و اصلاح کردن

فرهنگ فارسی

اصلاح کردن اعباش

لغت نامه دهخدا

اصلاح نمودن. [ اِ ن ُ / ن ِ / ن َ دَ ] ( مص مرکب ) اصلاح کردن. اعباش. ( منتهی الارب ). رجوع به اصلاح کردن شود.


کلمات دیگر: