روسپی خانه
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
فاحشه خانه . نونون شهری است و گویند که اندر وی بیش از سیصد هزار بت است و اندر وی روسپی خانه های بسیار .
لغت نامه دهخدا
روسپی خانه. [ ن َ / ن ِ ] ( اِ مرکب ) محل فسق. فاحشه خانه : نونون شهری است [ بهندوستان ] و گویند که اندر وی بیش از سیصد هزار بت است و اندر وی روسپی خانه های بسیار. ( حدود العالم ). و رجوع به روسپی شود.
دانشنامه عمومی
روسپی خانه (فیلم). «روسپی خانه» (انگلیسی: Brothel (film)) یک فیلم است که در سال ۲۰۰۸ منتشر شد. از بازیگران آن می توان به سرنا اسکات توماس، برت کالن، بروس پین، و گریس زابریسکی اشاره کرد.
۲۷ فوریه ۲۰۰۸ (۲۰۰۸-02-۲۷) (Sedona International Film Festival)
۲۷ فوریه ۲۰۰۸ (۲۰۰۸-02-۲۷) (Sedona International Film Festival)
wiki: روسپی خانه (فیلم)
پیشنهاد کاربران
زغارو. [ زَ رَ / رو ] ( اِ ) خانه ٔ فواحش و قحبه خانه را گویند. ( برهان ) . جنده خانه. قحبه خانه. خانه ٔ فواحش. ( ناظم الاطباء ) . ژَغارو خانه ای که در آن زنان بدکاره بکار پردازند. فاحشه خانه. ( فرهنگ فارسی معین ) . قحبه خانه بود. ( لغت فرس اسدی چ اقبال ص 420 ) :
از قحبه و گنده خانه ٔ احمد طی
ماند بزغار و در کنده ٔ ری.
منجیک ( از لغت فرس ایضاً ) .
از قحبه و گنده خانه ٔ احمد طی
ماند بزغار و در کنده ٔ ری.
منجیک ( از لغت فرس ایضاً ) .
لولی خانه. [ ن َ / ن ِ ] ( اِ مرکب ) قحبه خانه. ( آنندراج ) . بیت اللطف. بیت النطف. بیت النطاف. رجوع به مجموعه ٔ مترادفات ص 311 شود.
بیت اللطف . [ ب َ تُل ْ ل ُ ] ( ع اِ مرکب ) کنایه از لولی خانه . ( غیاث ) ( آنندراج ) . فاحشه خانه . ( یادداشتهای قزوینی ج 4 ص 72 ) . خرابات . خرابات خانه . ( زمخشری ) . زغا و قحبه خانه . دلال خانه . جای زنان بد :
آنانکه زن خویش نمایند مبدل
جمعند به بیت اللطف انجمن تو.
شفائی ( از آنندراج ) .
هست دیوانخانه و خلوتگه خاتون و تو
آن یکی دارالمقام وین یکی بیت اللطف .
نثاری تبریزی .
دیروز آنکه مرید شیخ دین بود
امروز کله شمار بیت اللطف است .
آقارهی شاپور.
و رجوع به یادداشتهای قزوینی ج 4 ص 72 شود.
آنانکه زن خویش نمایند مبدل
جمعند به بیت اللطف انجمن تو.
شفائی ( از آنندراج ) .
هست دیوانخانه و خلوتگه خاتون و تو
آن یکی دارالمقام وین یکی بیت اللطف .
نثاری تبریزی .
دیروز آنکه مرید شیخ دین بود
امروز کله شمار بیت اللطف است .
آقارهی شاپور.
و رجوع به یادداشتهای قزوینی ج 4 ص 72 شود.
ژغاو. [ ژَ ] ( اِ ) زن فاحشه و قحبه. || قحبه خانه. ( برهان ) .
دلال/دلاله خانه. [ دَل ْ لا ن َ / ن ِ ] ( اِ مرکب ) دلاله خانه. خانه ٔ بد. بیت اللطف. زغارو. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) :
آن ریش نیست جغبت دلال خانه هاست
وقت جماع زیر حریفان فکندنیست.
طیان مرغزی.
آن ریش نیست جغبت دلال خانه هاست
وقت جماع زیر حریفان فکندنیست.
طیان مرغزی.
بدکاره خونه
لهجه و گویش تهرانی
خانه فساد
لهجه و گویش تهرانی
خانه فساد
نجیبه خونه
لهجه و گویش تهرانی
فاحشه خانه
لهجه و گویش تهرانی
فاحشه خانه
کسبی خانه. [ ک َ ن َ / ن ِ ] ( اِ مرکب ) خیرخانه. جنده خانه. زناخانه. ( ناظم الاطباء ) .
کلمات دیگر: