کلمه جو
صفحه اصلی

مواضعت

فرهنگ فارسی

۱ - ( مصدر ) با یکدیگر قرار نهادن قرار گذاشتن : [ پس بعضی از ایشان اعتراف نمودند و تمامی مواضعت و مبایعت خویش مقرر گردانید و دیگران بضرورت اقتدا کردند .. ] ( کلیله . مصحح مینوی ۲ ) ۳۲۴ - متارکه کردن خرید و فروش . ۳ - سازواری کردن موافقت کردن . ۴ - ( اسم ) قرار گذاری . ۵ - متارکه خرید و فروش . ۶ - سازواری موافقت . ۷ - ( اسم ) قرار داد جمع : مواضعات .

فرهنگ معین

(مُ ضَ عَ ) [ ع . مواضعت ] ۱ - (مص ل . ) با یکدیگر قرار نهادن ، قرار گذاشتن . ۲ - موافقت کردن . ۳ - (اِ. ) قرارداد ج . مواضعات .

لغت نامه دهخدا

مواضعت. [ م ُ ض َ / ض ِ ع َ ]( از ع ، اِمص ، اِ ) مواضعة. ( ناظم الاطباء ). قرارگذاری. قرارداد. قراردادی متضمن شروط خاص و تعهدات معین. عهد. پیمان. قولنامه. مواضعه. ( از یادداشت مؤلف ). ورجوع به مواضعه شود : گفت پس نسخت آنچه مارا بباید نبشت در جواب مواضعت بباید کرد و نسخت سوگندنامه. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 148 ). سی سال آن مواضعت بماند. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 264 ). معتمد بنده. خط دهد بدانچه مواضعت بدان قرار گیرد تا بنده آن را امضا کند. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 242 ). خداوند آنچه رفت فراموش کرد و دست به نشاط زد و حدیث رسول و مخالفان و مواضعت نمی رود. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 603 ). پس بعضی از ایشان اعتراف نمودند و تمامی مواضعت و مبایعت خویش مقرر گردانید و دیگران به ضرورت اقتدا کردند. ( کلیله و دمنه چ مینوی ص 324 ). و رجوع به مواضعه شود.
- مال مواضعت ؛ مالیات و خراج متعلق حسب قرارداد مواضعه. مال مقرر. مال معینی که باید پرداخت : احمد ینالتکین مالی عظیم که از مواضعت بود از تکران و خراج گزاران بستد. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 409 ). باکالنجار مال مواضعت از گرگان دوساله با هدیه های دیگر بفرستد. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 452 ). احمد آنچه باید کرد کند و مالهای تکران ستاند از خراج و مواضعت. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 408 ). و رجوع به مواضعه و مواضعه نهادن شود.
- مواضعت کردن ؛ قرارداد بستن. چیزی را قرار گذاشتن. قراری را پذیرفتن و متعهد شدن.
- مواضعت گونه ؛ قراردادمانند. معاهده گونه : خداوند بوالحسن عبدالجلیل را با لشکر از گرگان باز خوانده و مواضعت گونه ای افتاده. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 505 ).
- مواضعت نوشتن ( نبشتن ) ؛ تحریر کردن قراردادی در چند فصل یا در فصلی تنها متضمن شروط خاص و با تعیین حدود اختیارات شاغل و الزامات واگذارنده شغل به رعایت آن موازین و مؤکد داشتن آن به سوگندهای گران. مواضعه نوشتن.
- مواضعت نهادن ؛ معاهده بستن. قرار گذاشتن. قرارداد بستن. متعهد شدن. عهد نوشتن. عهد بستن. پیمان بستن. ( از یادداشت مؤلف ) : میان سامانیان و آل بویه و فناخسرو مواضعتی نهاد [ سیمجور ]. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 264 ). و با او [ پسرکاکو ] مواضعتی نهاده شود مال را که هر سال می دهد. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 264 ). مواضعت نهاد هر سالی که خراج فرستد برادرزاده را هزار دینار هریوه باشد [ بوالعسکر ]. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 243 ). بدان وقت که امیرمحمود از گرگان قصد ری کرد... مواضعتی که نهادنی بود بنهاد. ( تاریخ بیهقی ). مواضعتی درست با باکالنجار بنهاده. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 401 ).

مواضعت . [ م ُ ض َ / ض ِ ع َ ](از ع ، اِمص ، اِ) مواضعة. (ناظم الاطباء). قرارگذاری . قرارداد. قراردادی متضمن شروط خاص و تعهدات معین . عهد. پیمان . قولنامه . مواضعه . (از یادداشت مؤلف ). ورجوع به مواضعه شود : گفت پس نسخت آنچه مارا بباید نبشت در جواب مواضعت بباید کرد و نسخت سوگندنامه . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 148). سی سال آن مواضعت بماند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 264). معتمد بنده . خط دهد بدانچه مواضعت بدان قرار گیرد تا بنده آن را امضا کند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 242). خداوند آنچه رفت فراموش کرد و دست به نشاط زد و حدیث رسول و مخالفان و مواضعت نمی رود. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 603). پس بعضی از ایشان اعتراف نمودند و تمامی مواضعت و مبایعت خویش مقرر گردانید و دیگران به ضرورت اقتدا کردند. (کلیله و دمنه چ مینوی ص 324). و رجوع به مواضعه شود.
- مال مواضعت ؛ مالیات و خراج متعلق حسب قرارداد مواضعه . مال مقرر. مال معینی که باید پرداخت : احمد ینالتکین مالی عظیم که از مواضعت بود از تکران و خراج گزاران بستد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 409). باکالنجار مال مواضعت از گرگان دوساله با هدیه های دیگر بفرستد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 452). احمد آنچه باید کرد کند و مالهای تکران ستاند از خراج و مواضعت . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 408). و رجوع به مواضعه و مواضعه نهادن شود.
- مواضعت کردن ؛ قرارداد بستن . چیزی را قرار گذاشتن . قراری را پذیرفتن و متعهد شدن .
- مواضعت گونه ؛ قراردادمانند. معاهده گونه : خداوند بوالحسن عبدالجلیل را با لشکر از گرگان باز خوانده و مواضعت گونه ای افتاده . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 505).
- مواضعت نوشتن (نبشتن ) ؛ تحریر کردن قراردادی در چند فصل یا در فصلی تنها متضمن شروط خاص و با تعیین حدود اختیارات شاغل و الزامات واگذارنده ٔ شغل به رعایت آن موازین و مؤکد داشتن آن به سوگندهای گران . مواضعه نوشتن .
- مواضعت نهادن ؛ معاهده بستن . قرار گذاشتن . قرارداد بستن . متعهد شدن . عهد نوشتن . عهد بستن . پیمان بستن . (از یادداشت مؤلف ) : میان سامانیان و آل بویه و فناخسرو مواضعتی نهاد [ سیمجور ] . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 264). و با او [ پسرکاکو ] مواضعتی نهاده شود مال را که هر سال می دهد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 264). مواضعت نهاد هر سالی که خراج فرستد برادرزاده را هزار دینار هریوه باشد [ بوالعسکر ] . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 243). بدان وقت که امیرمحمود از گرگان قصد ری کرد... مواضعتی که نهادنی بود بنهاد. (تاریخ بیهقی ). مواضعتی درست با باکالنجار بنهاده . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 401).
|| تعهد گرفتن به پرداخت مالی . باج و خراج قرار دادن .
- مواضعت کردن ؛عهد کردن بر تعهد پرداخت پولی : با مسلمانان و نیک و بد رعایا تعرض نرسانید و مواضعت نکنید. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 582).
|| متارکه کردن خرید و فروش . متارکه ٔ خرید و فروش . مواضعة. رجوع به مواضعة شود. || موافقت . سازواری . سازواری کردن . موافقت کردن . مواضعة.



کلمات دیگر: