کلمه جو
صفحه اصلی

مهازله

فرهنگ معین

(مُ زَ یا زِ لَ ) [ ع . مهازلة ] ۱ - (مص ل . ) بازی کردن ، بیهودگی کردن . ۲ - هزل گفتن ، شوخی کردن . ۳ - (اِمص . ) بازی ، بیهودگی . ۴ - هزل گویی .

لغت نامه دهخدا

( مهازلة ) مهازلة. [ م ُ زَ ل َ ]( ع مص ) بیهودگی و بازی کردن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). بیهودگی کردن و بازی کردن. ( ناظم الاطباء ). ممازحة. ( از اقرب الموارد ). || ( اِمص ) هزل گویی : در مطایبه و مهازله بسیار فطرتش قادر بوده... ( تذکره عرفات در ترجمه پهلوان مذاقی عراقی ).

مهازلة. [ م ُ زَ ل َ ](ع مص ) بیهودگی و بازی کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). بیهودگی کردن و بازی کردن . (ناظم الاطباء). ممازحة. (از اقرب الموارد). || (اِمص ) هزل گویی : در مطایبه و مهازله بسیار فطرتش قادر بوده ... (تذکره ٔ عرفات در ترجمه ٔ پهلوان مذاقی عراقی ).


فرهنگ عمید

۱. با هم شوخی کردن و هزل گفتن.
۲. بیهودگی و بازی.


کلمات دیگر: