کلمه جو
صفحه اصلی

اوانی

فرهنگ فارسی

ظرفها، آوندها
( اسم ) جمع : آنیه جمع الجمع : انائ آوندها آبخورها آبدانها .
منسوب است به اوانا که قریه ایست در ده فرسنگی .

فرهنگ معین

( اَ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ آنیه ، ججِ اناء، آوندها، آبخورها.

لغت نامه دهخدا

اوانی. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ آنیه ، و آنیه ج ِ اِناء. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). ظروف و آوندها. ( غیاث اللغات ) ( از ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) :
مرا شاد کردی و آباد کردی
سرای من از فرش و مال و اوانی.
فرخی.
بر مفرش پیروزه بشب شاه حلب را
از سوده و پاکیزه بلور است اوانیش.
ناصر خسرو.
هم ز انواع اوانی بی عدد
کانچنان در بزم شاهنشه سزد.
مولوی.
رجوع به اناء و آنیه شود.

اوانی. [ اَ نی ی ]( ص نسبی ) منسوب است به اوانا که قریه ای است در ده فرسنگی بغداد. ( الانساب سمعانی ). رجوع به اوانا شود.

اوانی . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ آنیه ، و آنیه ج ِ اِناء. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ظروف و آوندها. (غیاث اللغات ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ) :
مرا شاد کردی و آباد کردی
سرای من از فرش و مال و اوانی .

فرخی .


بر مفرش پیروزه بشب شاه حلب را
از سوده و پاکیزه بلور است اوانیش .

ناصر خسرو.


هم ز انواع اوانی بی عدد
کانچنان در بزم شاهنشه سزد.

مولوی .


رجوع به اناء و آنیه شود.

اوانی . [ اَ نی ی ](ص نسبی ) منسوب است به اوانا که قریه ای است در ده فرسنگی بغداد. (الانساب سمعانی ). رجوع به اوانا شود.


فرهنگ عمید

= انا

انا#NAME?


دانشنامه عمومی

ظرف ها، آوندها.


پیشنهاد کاربران

ستارگان درخشان
آوانی جمع اونیه به معنی ستارگان درخشان است. رجوع شود به دیوان منوچهری دامغانی

معنی لغت اوانی در لغت نامه دهخدا
اوانی
[اَ] ( ع اِ ) جِ آنیه، و آنیه جِ اِناء. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) . ظروف و آوندها. ( غیاث اللغات ) ( از ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) :
مرا شاد کردی و آباد کردی
سرای من از فرش و مال و اوانی. فرخی.
بر مفرش پیروزه بشب شاه حلب را
از سوده و پاکیزه بلور است اوانیش.
ناصر خسرو.
هم ز انواع اوانی بی عدد
کانچنان در بزم شاهنشه سزد. مولوی.
رجوع به اناء و آنیه شود.

اوانی : avāni اوانی ( اسم ) [عربی، جمعِ آنیَة، جمع الجمعِ اِناء] [قدیمی]


کلمات دیگر: