کلمه جو
صفحه اصلی

انطاکی

فرهنگ فارسی

( صفت ) منسوب به انطاکیه از مردم انطاکیه اهل انطاکیه .
ابو الفرج یحیی بن سعید در گذشته به سال ۴۵۸ ه. ق . طبیب و مورخ بود . اصلا از مصر بود . به انطاکیه رفت و در آن جا اقامت گزید . ذیلی بر کتاب نظم الجواهر ابن بطریق که در تاریخ پادشاهان و خلفا و نصرانیت و بطارقه و اعیاد نصاری است نوشت . عرب مسیحی و از خویشاوندان ابن البطریق بود .

لغت نامه دهخدا

انطاکی . [ اَ ] (اِخ ) ابوالفرج یحیی بن سعید. درگذشته به سال 458 هَ . ق . طبیب و مورخ بود. اصلاً از مصر بود. به انطاکیه رفت و درآنجا اقامت گزید. ذیلی بر کتاب نظم الجوهر ابن بطریق که در تاریخ پادشاهان و خلفا و نصرانیت و بطارقه واعیاد نصاری است نوشت . عرب مسیحی و از خویشاوندان ابن البطریق بود. و رجوع به ابن بطریق اوطوقیوس شود.


انطاکی. [ اَ ] ( ص نسبی ) منسوب به انطاکیه. اهل انطاکیه. رجوع به انطاکیه شود. || ( اِ ) سقمونیا. محموده. ( یادداشت مؤلف ) ( از شعوری ج 1 ورق 132 ). و رجوع به سقمونیا شود.

انطاکی. [ اَ ] ( اِخ ) داودبن عمر. طبیب و ادیب و نابینا بود. در انطاکیه متولد شد و پس از مسافرتهای طولانی در سال 1008 هَ. ق. در مکه درگذشت. او راست : تذکرة اولی الالباب. الجامع للعجب العجاب. تزیین الاسواق. الفیةفی الطب. النزهة المبهجة فی تشحیذ الاذهان و تعدیل الامزجة. غایة المرام فی تحریر المنطق و الکلام. نزهة الاذهان فی اصلاح الابدان. زینة الطروس فی احکام العقول و النفوس. کفایة المحتاج فی علم العلاج. و شرح عینیة ابن سینا و رساله ای در علم هیئت. ( از اعلام زرکلی ).

انطاکی. [ اَ ] ( اِخ ) ابوالفرج یحیی بن سعید. درگذشته به سال 458 هَ. ق. طبیب و مورخ بود. اصلاً از مصر بود. به انطاکیه رفت و درآنجا اقامت گزید. ذیلی بر کتاب نظم الجوهر ابن بطریق که در تاریخ پادشاهان و خلفا و نصرانیت و بطارقه واعیاد نصاری است نوشت. عرب مسیحی و از خویشاوندان ابن البطریق بود. و رجوع به ابن بطریق اوطوقیوس شود.

انطاکی . [ اَ ] (اِخ ) داودبن عمر. طبیب و ادیب و نابینا بود. در انطاکیه متولد شد و پس از مسافرتهای طولانی در سال 1008 هَ . ق . در مکه درگذشت . او راست : تذکرة اولی الالباب . الجامع للعجب العجاب . تزیین الاسواق . الفیةفی الطب . النزهة المبهجة فی تشحیذ الاذهان و تعدیل الامزجة. غایة المرام فی تحریر المنطق و الکلام . نزهة الاذهان فی اصلاح الابدان . زینة الطروس فی احکام العقول و النفوس . کفایة المحتاج فی علم العلاج . و شرح عینیة ابن سینا و رساله ای در علم هیئت . (از اعلام زرکلی ).


انطاکی . [ اَ ] (ص نسبی ) منسوب به انطاکیه . اهل انطاکیه . رجوع به انطاکیه شود. || (اِ) سقمونیا. محموده . (یادداشت مؤلف ) (از شعوری ج 1 ورق 132). و رجوع به سقمونیا شود.


فرهنگ عمید

از مردم انطاکیه.


کلمات دیگر: