مترادف موجع : دردناک
موجع
مترادف موجع : دردناک
عربی به فارسی
پر ازار , مضر
مترادف و متضاد
دردناک
فرهنگ فارسی
وجیع، دردناک
( اسم ) بدرد آورنده درد ناک : [ موضع خشم در ضمایر موجع است و محل حقد در دلها مولم ... ] ( کلیله . مصحح مینوی . ۲۹۱ )
بدرد آورنده .
( اسم ) بدرد آورنده درد ناک : [ موضع خشم در ضمایر موجع است و محل حقد در دلها مولم ... ] ( کلیله . مصحح مینوی . ۲۹۱ )
بدرد آورنده .
فرهنگ معین
(جِ ) [ ع . ] (اِفا. ) به دردآورنده ، دردناک .
لغت نامه دهخدا
موجع. [ ج ِ ] ( ع ص ) بدردآورنده. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). بدردآورنده و دردناک. ( غیاث ) ( ناظم الاطباء ). مؤلم. دردآور. که بدرد آرد. ( یادداشت مؤلف ). و رجوع به وجع شود.
موجع. [ ج َ ] ( ع ص ) نعت مفعولی است از ایجاع. ( از منتهی الارب ، ماده وج ع ). به درد آمده. ( یادداشت مؤلف ). و رجوع به ایجاع و وجع شود.
موجع. [ ج َ ] ( ع ص ) نعت مفعولی است از ایجاع. ( از منتهی الارب ، ماده وج ع ). به درد آمده. ( یادداشت مؤلف ). و رجوع به ایجاع و وجع شود.
موجع. [ ج َ ] (ع ص ) نعت مفعولی است از ایجاع . (از منتهی الارب ، ماده ٔ وج ع ). به درد آمده . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به ایجاع و وجع شود.
موجع. [ ج ِ ] (ع ص ) بدردآورنده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). بدردآورنده و دردناک . (غیاث ) (ناظم الاطباء). مؤلم . دردآور. که بدرد آرد. (یادداشت مؤلف ). و رجوع به وجع شود.
فرهنگ عمید
وجیع، دردناک.
پیشنهاد کاربران
موقع میتونه کمک کننده باشه مثلا مثل غیبت موجع
کلمات دیگر: