کلمه جو
صفحه اصلی

اندوز

فارسی به انگلیسی

save thou, amassing or saving

فرهنگ فارسی

۱ - ( اسم ) در ترکیب بمعنی (اندوزنده ) آید : مال اندوز. ۲ - (اسم ) نیز در ترکیب بمعنی (اندوخته ) آید : ظلمت اندوز.
راسن . زنجبیل شامی

لغت نامه دهخدا

اندوز. [ اَ ] (اِ) راسن .زنجبیل شامی . (یادداشت مؤلف ). رجوع به راسن شود.


اندوز. [ اَ ] ( نف ) اندوزنده. ( فرهنگ رشیدی ) ( ناظم الاطباء ). جمعکننده. ( شرفنامه منیری ) ( سروری ) ( فرهنگ خطی ) ( ناظم الاطباء ). حاصل کننده. ( ناظم الاطباء ) ( شرفنامه منیری ). در ترکیب به معنی اندوزنده آید. ( فرهنگ فارسی معین ): ثواب اندوز، جاه اندوز، حکمت اندوز، دانش اندوز، سروراندوز، سیم اندوز، شرف اندوز، شکراندوز، شهرت اندوز، عفواندوز، عمل اندوز، غم اندوز، کین اندوز، عفواندوز، مال اندوز، مهراندوز، نام اندوز، نیکی اندوز. || گیرنده. فراهم آورنده. ( ناظم الاطباء ). || ( ن مف ) فراهم آورده و جمع کرده شده. ( برهان قاطع ). فراهم آورده و جمع شده. ( هفت قلزم ). جمع کرده شده و فراهم آورده شده مانند ظلمت اندوز. ( ناظم الاطباء ). نیز در ترکیب به معنی اندوخته آید. ( فرهنگ فارسی معین ).

اندوز. [ اَ ] ( اِ ) راسن.زنجبیل شامی. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به راسن شود.

اندوز. [ اَ ] (نف ) اندوزنده . (فرهنگ رشیدی ) (ناظم الاطباء). جمعکننده . (شرفنامه ٔ منیری ) (سروری ) (فرهنگ خطی ) (ناظم الاطباء). حاصل کننده . (ناظم الاطباء) (شرفنامه ٔ منیری ). در ترکیب به معنی اندوزنده آید. (فرهنگ فارسی معین ): ثواب اندوز، جاه اندوز، حکمت اندوز، دانش اندوز، سروراندوز، سیم اندوز، شرف اندوز، شکراندوز، شهرت اندوز، عفواندوز، عمل اندوز، غم اندوز، کین اندوز، عفواندوز، مال اندوز، مهراندوز، نام اندوز، نیکی اندوز. || گیرنده . فراهم آورنده . (ناظم الاطباء). || (ن مف ) فراهم آورده و جمع کرده شده . (برهان قاطع). فراهم آورده و جمع شده . (هفت قلزم ). جمع کرده شده و فراهم آورده شده مانند ظلمت اندوز. (ناظم الاطباء). نیز در ترکیب به معنی اندوخته آید. (فرهنگ فارسی معین ).


فرهنگ عمید

۱. = اندوختن
۲. اندوزنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر ): مال اندوز.


کلمات دیگر: