( صفت ) ۱ - بیشتر وسیع تر . ۲ - زیاد بسیار .
اوفر
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
(اَ یا اُ فَ ) [ ع . ] (ص تف . )۱ - بیشتر، وسیع تر. ۲ - زیاد، بسیار.
لغت نامه دهخدا
اوفر. [ اَ ف َ ] ( ع ص ) ( سقاء... ) مشک تمام پوست. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || ( ن تف ) نعت تفضیلی است از وافر. وافرتر : نصیب اوفر از ثنا و ثواب او را حاصل کرده. ( عتبةالکتبة ).
مهمان عزیز دارند اهل عرب به سنت
زآنم عزیز کردی دادی کمال اوفر.
مهمان عزیز دارند اهل عرب به سنت
زآنم عزیز کردی دادی کمال اوفر.
خاقانی.
کلمات دیگر: