کلمه جو
صفحه اصلی

انجبار

فارسی به انگلیسی

bistort


مترادف و متضاد

snakeroot (اسم)
زراوند، انجبار، گل مار

فرهنگ فارسی

(اسم ) گیاهی از تیر. ترشکها که ریشهاش دور خویش پیچیده و در تداوی بعنوان قابض بکار رود انارف برسیان دارو پرشیان دارو .
درست نیکو حال گردیدن درست شدن استخوان شکسته ٠

لغت نامه دهخدا

انجبار. [ اَ / اِ ] ( معرب از انگبار، اِ ) گیاهی از تیره ترشکها که ریشه اش دور خود پیچیده و در تداوی بعنوان قابض بکار رود. انارف. برسیان دارو. ( فرهنگ فارسی معین ). معرب انگبار است و آن رستنیی باشد سرخ رنگ و پیوسته در کنار جویها روید و عصاره آن نیز سرخ میباشد. بواسیر را نافع است. ( برهان قاطع ) ( آنندراج ) ( هفت قلزم ). رستنیی است از طایفه پولیگونه و ریشه آن در طب استعمال میشود و از ادویه قابض است. ( ناظم الاطباء ). نباتی است برگش شبیه ببرگ رطبه و با اندک زغبی مثل غبار و شاخهای او قویتر از شاخ رطبه مایل بسرخی و بقدر قامتی و در اکثر بر علیق متشبک میشود و آنچه در نزدیکی او میباشد و گلش سرخ و بعد از ریختن گل غلافهای کوچک ازو بهم میرسد و در آن تخمهای ریزه است و بیخش خشبی و سرخ و مستعمل از او عصاره بیخ تازه آن و ریشهای باریک اوست و او را لحاء انجبار گویند. ( از تحفه حکیم مؤمن ). قرنوه. هرنوه. انگبار. ( یادداشت مؤلف ). و رجوع به تحفه حکیم مؤمن شود.

انجبار. [ اِ ج ِ ] ( ع مص ) درست و نیکوحال گردیدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). درست شدن استخوان شکسته. ( از اقرب الموارد ). جوش خوردن ِ استخوان شکسته. ( یادداشت مؤلف ).

انجبار. [ اَ / اِ ] (معرب از انگبار، اِ) گیاهی از تیره ٔ ترشکها که ریشه اش دور خود پیچیده و در تداوی بعنوان قابض بکار رود. انارف . برسیان دارو. (فرهنگ فارسی معین ). معرب انگبار است و آن رستنیی باشد سرخ رنگ و پیوسته در کنار جویها روید و عصاره ٔ آن نیز سرخ میباشد. بواسیر را نافع است . (برهان قاطع) (آنندراج ) (هفت قلزم ). رستنیی است از طایفه ٔ پولیگونه و ریشه ٔ آن در طب استعمال میشود و از ادویه ٔ قابض است . (ناظم الاطباء). نباتی است برگش شبیه ببرگ رطبه و با اندک زغبی مثل غبار و شاخهای او قویتر از شاخ رطبه مایل بسرخی و بقدر قامتی و در اکثر بر علیق متشبک میشود و آنچه در نزدیکی او میباشد و گلش سرخ و بعد از ریختن گل غلافهای کوچک ازو بهم میرسد و در آن تخمهای ریزه است و بیخش خشبی و سرخ و مستعمل از او عصاره ٔ بیخ تازه ٔ آن و ریشهای باریک اوست و او را لحاء انجبار گویند. (از تحفه ٔ حکیم مؤمن ). قرنوه . هرنوه . انگبار. (یادداشت مؤلف ). و رجوع به تحفه ٔ حکیم مؤمن شود.


انجبار. [ اِ ج ِ ] (ع مص ) درست و نیکوحال گردیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). درست شدن استخوان شکسته . (از اقرب الموارد). جوش خوردن ِ استخوان شکسته . (یادداشت مؤلف ).


فرهنگ عمید

گیاهی علفی از تیرۀ ریواس با ساقه های نازک و گل های خوشه ای سرخ رنگ که ساقۀ زیرزمینی آن در طب برای معالجۀ بواسیر، اسهال، درد گلو، ورم لثه، اسکوربوت، و جرب به کار می رود، برشیان دارو.

دانشنامه عمومی

اَنجَبار گیاهی علفی و سردسیر از تیرهٔ ریواس است با ساقه های نازک و گل های خوشه ای سرخ رنگ که ساقهٔ زیرزمینی آن در طب برای معالجهٔ بواسیر، اسهال، درد گلو، ورم لثه، اسکوربوت، و جرب به کار می رود. به آن برشیان دارو هم گفته اند.
انجبار گیاهی است پایا ساقه اش صاف و ساده بیش از یک متر ارتفاع که ریزوم هایی بزرگ، پیچدار و انشعابی دارد. برگ های قاعده آن بزرگ و نیزه ای است. برگهایش در بالا سبز و در زیر کدر و کرکدار است. برگ های زیرین دمبرگ درازی دارد بیضوی پهن و نوک تیز و در انتهای روی دمبرگ به صورت بال درمی آید. سایر برگ ها بی پایه اند. گل ها به رنگ گلی یا صورتی کمرنگ با گل پوش منفرد است و پرچم ها از بیرون دیده می شود. در ماه خرداد تا تیر گل می دهد.
انجبار دارای تانن، گلوکز، آمیدون، مواد آلبومینوئیدی، اکسالات کلیسم، اسیداگزالیک، لعاب، صمغ، یک ماده رنگی قرمز، ویتامین C است.
قسمت مورد استفاده انجبار ریزوم، ریشه و برگ گیاه است که در فصل پاییزریزوم آن جمع آوری شده و در آفتاب خشکانده می شوند، ریشه های بزرگ آن رابرش طولی می دهند.

گویش اصفهانی

تکیه ای: --------
طاری: -----------
طامه ای: --------
طرقی: -----------
کشه ای: -----------
نطنزی: --------


پیشنهاد کاربران

انجبار:جوش خورد، پس از شکسته شدن جوش خورد، درست ونیکوحال گردید، جبران کرد


کلمات دیگر: