(اِ بَ ) [ ع . اهابة ] (مص ل . ) بانگ زدن ، ترساندن .
اهابت
فرهنگ معین
لغت نامه دهخدا
اهابت. [ اِ ب َ ] ( ع مص ) اهابة. رجوع به اهابة شود.
اهابة. [ اِ ب َ ] ( ع مص )خواندن بهیمه را. ( تاج المصادر بیهقی ) ( المصادرزوزنی ). بانگ زدن بر شتر به لفظ هاب هاب یا خواندن و یا زجر کردن بدان لفظ. و بانگ زدن بر گوسفند تا بایستد یا بازگردد. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). بانگ برزدن بر شتر بلفظ هاب هاب تا بایستد یا بازگردد و بانگ برزدن برغنم تا بایستد یا بازگردد. ( آنندراج ).
اهابة. [ اِ ب َ ] ( ع مص )خواندن بهیمه را. ( تاج المصادر بیهقی ) ( المصادرزوزنی ). بانگ زدن بر شتر به لفظ هاب هاب یا خواندن و یا زجر کردن بدان لفظ. و بانگ زدن بر گوسفند تا بایستد یا بازگردد. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). بانگ برزدن بر شتر بلفظ هاب هاب تا بایستد یا بازگردد و بانگ برزدن برغنم تا بایستد یا بازگردد. ( آنندراج ).
اهابت . [ اِ ب َ ] (ع مص ) اهابة. رجوع به اهابة شود.
پیشنهاد کاربران
فریاد زدن
کلمات دیگر: