کلمه جو
صفحه اصلی

انوار

فارسی به انگلیسی

lights, lustres


فرهنگ فارسی

نورها، روشنایی ها، روشنیها، جمع نور، شکوفه ها، جمع نور
جمع نور شکوفه ها .

فرهنگ معین

( اَ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ نور، روشنایی ها.
( ~. ) [ ع . ] (اِ. ) جِ نَور، شکوفه ها.

( اَ ) [ ع . ] (اِ.) جِ نور؛ روشنایی ها.


( ~.) [ ع . ] (اِ.) جِ نَور؛ شکوفه ها.


لغت نامه دهخدا

انوار. [ اَن ْ ] (اِخ ) رجوع به قاسم انوار شود.


انوار. [ اِن ْ ](ع مص ) ظاهر گردیدن . (از اقرب الموارد). آشکار گردیدن . || روشن شدن . || روشن کردن جای و جز آن . || گل کردن درخت . || خوب روی شدن . (ناظم الاطباء). رجوع به انارة شود.


انوار. [ اَن ْ ] ( ع اِ ) ج ِ نور. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( از ناظم الاطباء ): لمعان انوار سروری در جبین او مبین گشته. ( گلستان ).
چراغ را که چراغی ازاو فراگیرند
فرونشیند و باقی بماند انوارش.
سعدی.
|| ج ِ نَوْر به معنی شکوفه ها. ( غیاث اللغات ) ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) : آسمان از عکس صفاء انوار اشجار و انوار ازهار که هریک رشک شاخ سنبله و خوشه پروین و ثریا... ( ترجمه محاسن اصفهان ).
ز بس بدایع چون بوستان پر از انوار
ز بس جواهر چون آسمان پر از انوا.
مسعودسعد.
|| ج ِ نار ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ).آتش ها. رجوع به نار شود.

انوار. [ اِن ْ ]( ع مص ) ظاهر گردیدن. ( از اقرب الموارد ). آشکار گردیدن. || روشن شدن. || روشن کردن جای و جز آن. || گل کردن درخت. || خوب روی شدن. ( ناظم الاطباء ). رجوع به انارة شود.

انوار. [ اَن ْ ] ( اِخ ) رجوع به قاسم انوار شود.

انوار. [ اَن ْ ] (ع اِ) ج ِ نور. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء): لمعان انوار سروری در جبین او مبین گشته . (گلستان ).
چراغ را که چراغی ازاو فراگیرند
فرونشیند و باقی بماند انوارش .

سعدی .


|| ج ِ نَوْر به معنی شکوفه ها. (غیاث اللغات ) (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) : آسمان از عکس صفاء انوار اشجار و انوار ازهار که هریک رشک شاخ سنبله و خوشه ٔ پروین و ثریا... (ترجمه ٔ محاسن اصفهان ).
ز بس بدایع چون بوستان پر از انوار
ز بس جواهر چون آسمان پر از انوا.

مسعودسعد.


|| ج ِ نار (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).آتش ها. رجوع به نار شود.

فرهنگ عمید

۱. = نور
۲. [جمعِ نَور] [قدیمی] = نُور

دانشنامه عمومی

انوار (جمع نور) می تواند به موارد زیر اشاره کند:
قاسم انوار، شاعر ایرانی
عبدالله انوار، مترجم و نسخه شناس ایرانی
آرامگاه شاه قاسم انوار، مربوط به اوایل دوره قاجار
سید امیرمحمود انوار، پژوهشگر ایرانی ادبیات و عرفان

پیشنهاد کاربران

انوار: هم جمع �نُور� و هم جمع �نَور�، �أنوار� می باشد. نُور به معنای روشنایی است که ضد �ظلمت� و �تاریکی� بوده و نَور به معنای شکوفه یا گل سفید رنگ می باشد.
بحارالانوار به دومعنی است : دریای نورها ، دریای شکوفه ها
انوار به معنی درخشندگی ها وزیبایی ها و آتش ها

أنور :اسم تفضیل است به معنی زیبای درخشنده



کلمات دیگر: