ریاحه . مصدر به معنی رواح
ریاحه
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
( ریاحة ) ریاحة. [ رَ ح َ ] ( ع مص ) ریاحَة. بالا برآمدن و شادمان گردیدن. ( منتهی الارب ). مصدر به معنی رواح. ( از ناظم الاطباء ). رجوع به رواح شود.
ریاحة. [ ح َ ] ( ع مص ) رَیاحَة. مصدر به معنی رواح. ( اقرب الموارد ) ( از ناظم الاطباء ). رجوع به رواح شود.
ریاحة. [ ح َ ] ( ع مص ) رَیاحَة. مصدر به معنی رواح. ( اقرب الموارد ) ( از ناظم الاطباء ). رجوع به رواح شود.
ریاحة. [ ح َ ] (ع مص ) رَیاحَة. مصدر به معنی رواح . (اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). رجوع به رواح شود.
ریاحة. [ رَ ح َ ] (ع مص ) ریاحَة. بالا برآمدن و شادمان گردیدن . (منتهی الارب ). مصدر به معنی رواح . (از ناظم الاطباء). رجوع به رواح شود.
کلمات دیگر: