( مصدر ) مسخره کردن کسی راریشخند کردن
تسخر کردن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
تسخر کردن. [ ت َ خ َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) مسخره کردن. استهزاء کردن. ( ناظم الاطباء ). ریشخند کردن :
بر همه ی ْ تسخر کنان اهل خیر
بر همه ی ْ کافر دلان اهل دیر.
بر همه ی ْ تسخر کنان اهل خیر
بر همه ی ْ کافر دلان اهل دیر.
مولوی.
و رجوع به تَسخَر و تَسَخﱡر در همین لغت نامه شود.کلمات دیگر: