کلمه جو
صفحه اصلی

حمیمه

لغت نامه دهخدا

( حمیمة ) حمیمة. [ ح َ م َ ] ( ع ص ، اِ ) آب گرم. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || بهین شتر. ( منتهی الارب ). کریمه از شتر. ( اقرب الموارد ). ج ، حمائم. || شیر گرم کرده شده. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).

حمیمة. [ ح َ م َ ] (ع ص ، اِ) آب گرم . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || بهین شتر. (منتهی الارب ). کریمه از شتر. (اقرب الموارد). ج ، حمائم . || شیر گرم کرده شده . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).



کلمات دیگر: