بن حارثه الفزاری یکی از صحابه است و در معیت هفت برادرش بحضور حضرت رسول تشرف حاصل نمود
حمران
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
حمران . [ ح ُ ] (ع ص ) حُمر. ج ِ احمر. سرخ رنگ ها. || مردان بی سلاح در جنگ . (منتهی الارب ).
حمران. [ ح ُ ] ( ع ص ) حُمر. ج ِ احمر. سرخ رنگ ها. || مردان بی سلاح در جنگ. ( منتهی الارب ).
حمران. [ ] ( اِخ ) ابن جابر. یکی از صحابه است و جد عبداﷲبن بدر بود. ( قاموس الاعلام ). و رجوع به الاصابة شود.
حمران. [ ] ( اِخ ) ابن حارثة الفزاری. یکی از صحابه است و در معیت هفت برادرش بحضور حضرت رسول تشریف حاصل نموده بزمره صحابه درآمد و در بیعت رضوان حاضر بوده. ( قاموس الاعلام ). و رجوع به الاصابة شود.
حمران. [ ] ( اِخ ) ابن جابر. یکی از صحابه است و جد عبداﷲبن بدر بود. ( قاموس الاعلام ). و رجوع به الاصابة شود.
حمران. [ ] ( اِخ ) ابن حارثة الفزاری. یکی از صحابه است و در معیت هفت برادرش بحضور حضرت رسول تشریف حاصل نموده بزمره صحابه درآمد و در بیعت رضوان حاضر بوده. ( قاموس الاعلام ). و رجوع به الاصابة شود.
حمران . [ ] (اِخ ) ابن جابر. یکی از صحابه است و جد عبداﷲبن بدر بود. (قاموس الاعلام ). و رجوع به الاصابة شود.
حمران . [ ] (اِخ ) ابن حارثة الفزاری . یکی از صحابه است و در معیت هفت برادرش بحضور حضرت رسول تشریف حاصل نموده بزمره ٔ صحابه درآمد و در بیعت رضوان حاضر بوده . (قاموس الاعلام ). و رجوع به الاصابة شود.
کلمات دیگر: