انجیر کوهی
حماط
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
حماط. [ ح َ ] ( ع اِ ) علف خشکی که در آن مار کمین کند و هر علف خشک. ( ناظم الاطباء ). || ج ِ حَماطَة.( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). رجوع به حماطه شود.
حماط. [ ح ُ ] ( ع اِ ) انجیر کوهی. ( ربنجنی ). نوعی ازانجیر است و بعربی تین گویند. ( برهان ) ( آنندراج ).
حماط. [ ح ُ ] ( ع اِ ) انجیر کوهی. ( ربنجنی ). نوعی ازانجیر است و بعربی تین گویند. ( برهان ) ( آنندراج ).
حماط. [ ح َ ] (ع اِ) علف خشکی که در آن مار کمین کند و هر علف خشک . (ناظم الاطباء). || ج ِ حَماطَة.(اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به حماطه شود.
حماط. [ ح ُ ] (ع اِ) انجیر کوهی . (ربنجنی ). نوعی ازانجیر است و بعربی تین گویند. (برهان ) (آنندراج ).
کلمات دیگر: