شور گیاه خوردن شتران آرزوی کردن چیزی را
حموض
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
حموض. [ ح ُ ] ( ع اِ ) ج ِ حَمض. رجوع به حمض شود. || ( مص ) شور گیاه خوردن شتران. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). شوره خوردن شتر. ( تاج المصادر بیهقی ). || مکروه داشتن چیزی را. || آرزوی چیزی کردن. ( منتهی الارب ).
کلمات دیگر: