کلمه جو
صفحه اصلی

حن

فرهنگ فارسی

حیی است از جن گروهی پریان

لغت نامه دهخدا

حن. [ ح َن ن ] ( ع مص ) بازگردانیدن و بازداشتن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ). || برگشتن. ( تاج المصادر بیهقی ). || بخشودن. || مهربانی کردن. || ( ع اِ ) ترس برکسی یا چیزی از مهربانی بروی. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ).

حن. [ ح ِن ن ] ( ع اِ ) حیی است از جن ، از آن حی اند سگهای سیاه و ارذال جن و کمینهای آن و سگهای جن یا خلقی است میان جن و انس. ( منتهی الارب ). حیی است از جن. ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). گروهی پریان.

حن . [ ح َن ن ] (ع مص ) بازگردانیدن و بازداشتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). || برگشتن . (تاج المصادر بیهقی ). || بخشودن . || مهربانی کردن . || (ع اِ) ترس برکسی یا چیزی از مهربانی بروی . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ).


حن . [ ح ِن ن ] (ع اِ) حیی است از جن ، از آن حی اند سگهای سیاه و ارذال جن و کمینهای آن و سگهای جن یا خلقی است میان جن و انس . (منتهی الارب ). حیی است از جن . (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). گروهی پریان .



کلمات دیگر: