رونق چیزیرا از بین بردن . بی ارزش ساختن .
اعتبار شکستن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
اعتبار شکستن. [ اِ ت ِ ش ِ ک َ ت َ ] ( مص مرکب ) رونق چیزی را از بین بردن. بی ارزش ساختن :
آن نکهت از کجاست نفسهای تیره را
تا اعتبار نافه ٔتاتار بشکند.
آن نکهت از کجاست نفسهای تیره را
تا اعتبار نافه ٔتاتار بشکند.
حزین اصفهانی ( از ارمغان آصفی ).
کلمات دیگر: