کلمه جو
صفحه اصلی

اطیاب

فرهنگ فارسی

جمع طیب به معنی بوی خوش، و حلال و روا
( صفت اسم ) جمع طیب . ۱ - خوشبویان . ۲ - پاکیزگان .
چیزی را طیب و خوش یافتن طیب یافتن چیزی را . چیزی پاک آوردن .

لغت نامه دهخدا

اطیاب . [ اَطْ ] (ع اِ) ج ِ طیب . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به طیب شود. ج ِ طیب ، بوی خوش و حلال . (آنندراج ).
- سلالةالاطیاب ؛ سلاله و ذریه ٔ پاکان .


اطیاب. [ اَطْ ] ( ع اِ ) ج ِ طیب. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). رجوع به طیب شود. ج ِ طیب ، بوی خوش و حلال. ( آنندراج ).
- سلالةالاطیاب ؛ سلاله و ذریه پاکان.

اطیاب. [ اِطْ ] ( ع مص ) چیزی را طیب و خوش یافتن. ( از اقرب الموارد ). طیب یافتن چیزی را. ( از متن اللغة ). چیزی پاک آوردن. ( لغت خطی ). و در تعجب گویند: ما اطیبه و ما ایطبه. ( از اقرب الموارد ). و رجوع به اطابه شود.

اطیاب . [ اِطْ ] (ع مص ) چیزی را طیب و خوش یافتن . (از اقرب الموارد). طیب یافتن چیزی را. (از متن اللغة). چیزی پاک آوردن . (لغت خطی ). و در تعجب گویند: ما اطیبه و ما ایطبه . (از اقرب الموارد). و رجوع به اطابه شود.



کلمات دیگر: