مترادف تاراج کردن : چاپیدن، چپاول کردن، غارت کردن، غارتیدن، لاشیدن، تالان کردن
تاراج کردن
مترادف تاراج کردن : چاپیدن، چپاول کردن، غارت کردن، غارتیدن، لاشیدن، تالان کردن
فارسی به انگلیسی
to plunder
deflower, despoil, harry, loot, pillage, plunder, sack, spoil
فارسی به عربی
ابتِزار
مترادف و متضاد
خراب کردن، ویران کردن، تاراج کردن، پایمال کردن
تاراج کردن، تاخت و تاز کردن، سرتاسر محلی را فراگرفتن
چاپیدن، چپاول کردن، غارت کردن، غارتیدن، لاشیدن
تالان کردن
۱. چاپیدن، چپاول کردن، غارت کردن، غارتیدن، لاشیدن
۲. تالان کردن
فرهنگ فارسی
( مصدر )یغما کردن اپیدن چپاول کردن .
لغت نامه دهخدا
تاراج کردن. [ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) یغما کردن. چپاول کردن. چاپیدن. تاختن. غارتیدن : مغاوره ؛ تاراج کردن. ( منتهی الارب ) :
بکشتند وتاراج کردند مرز
چنین بود ماهوی را کام و ارز.
بنزدیک بیدار شاه جهان
که تاراج کردند انبار شاه
بمزدک همی بازگردد گناه.
حرام آمد علف تاراج کردن
بدارو طبع را محتاج کردن.
قبای سبز که تاراج کرده بود خزان.
تاراج عقل مردم هشیار میکنی.
بدل صاحبدلان را کرده محتاج.
بکشتند وتاراج کردند مرز
چنین بود ماهوی را کام و ارز.
فردوسی.
چو دیدند رفتند کارآگهان بنزدیک بیدار شاه جهان
که تاراج کردند انبار شاه
بمزدک همی بازگردد گناه.
فردوسی.
و لشکر او را بیشترین بکشتند یا اسیر بردند و مالها را تاراج کردند. ( فارسنامه ابن بلخی ص 46 ).حرام آمد علف تاراج کردن
بدارو طبع را محتاج کردن.
نظامی.
ز کارگاه قضا بردرخت پوشانندقبای سبز که تاراج کرده بود خزان.
سعدی.
تو خود چه فتنه ای که بچشمان ترک مست تاراج عقل مردم هشیار میکنی.
سعدی.
جهان دل ببازی کرده تاراج بدل صاحبدلان را کرده محتاج.
آصفخان جعفر ( از آنندراج ).
رجوع به تاراج شود.پیشنهاد کاربران
نهب کردن
کلمات دیگر: