کلمه جو
صفحه اصلی

تاچه

فارسی به عربی

بالة

مترادف و متضاد

bale (اسم)
رنج، مصیبت، عدل، محنت، لنگه، تا، تاچه، بلاء

فرهنگ فارسی

کیسه ستبروبزرگ که برپشت چهارپایان میگذارند
( اسم ) لنگ. خرد یک لنگه از خورجین یک عدل یک جوال .

فرهنگ معین

(چِ ) (اِمصغ . ) یک لنگه از خورجین ، جوال ، کیسه ای بزرگ که بر پشت چهارپایان برای حمل بار قرار دهند.

لغت نامه دهخدا

تاچه. [ چ َ / چ ِ] ( اِ مصغر ) ( از: «تا»، عدل و لنگه و تنگ + «چه »، ادات تصغیر تای کوچک. لنگه خرد. یک لنگه از خورجین. یک لنگه کوچک از باری. جوالی کوچک نیمبار. لنگه بار.عدل . رجوع به عدل شود.

فرهنگ عمید

۱. جوال، بارجامه، گاله.
۲. کیسۀ بزرگ و ستبر که بر پشت چهارپایان بارکش می گذارند و در آن چیزی می ریزند.

گویش مازنی

۱همتا،هم سنگ ۲واحد شمارش گونی


/taachche/ همتا، هم سنگ - واحد شمارش گونی

واژه نامه بختیاریکا

( تاچه * ) تِی؛ لنگه بار


کلمات دیگر: