مترادف جبران : تاوان، ترمیم، تلافی، عوض، غرامت، مغرم
برابر پارسی : تاوان، بازپرداخت، بازنهش ، برگرداندن، شیان
compensation, amends
تاوان، ترمیم، تلافی، عوض، غرامت، مغرم
جبران . [ ] (اِخ ) انیس جبران . او راست : الفطن المصری . در این کتاب بحث از کشت انواع پنبه و آفات آن میکند. و در مصر بچاپ رسیده است . (از معجم المطبوعات ).
جبران . [ ج ُ] (ع مص ) مأخوذ از جَبْر عربی است که در فارسی بمعنی استدراک زیان وارده بکار میرود چنانکه گویند؛ برای جبران خسارت وارده باید مثل یا قیمت خسارتی که بر کسی وارد کرده بپردازد. و این کلمه را با مصادر شدن و کردن بکار میبرند چنانکه جبران شدن و جبران کردن بمعنی ترمیم شدن و کردن . تفدیه ، عوض یافتن یا دادن .
- جبران خسارت ؛ اصطلاح حقوقی است ، هرگاه در اثر عدم انجام تعهد و التزام یا در اثر اقدام به امری بالمباشر و یا بالواسطه بدیگری زیانی مادی یامعنوی وارد شود طبق مقررات باید کسی که خسارت را وارد ساخته خسارت زیان دیده را جبران کند. البته دادگاه وقتی حکم بخسارت میدهد که خسارت وارد شده و مسلم باشد که از ناحیه ٔ طرف بوده است .
جبران . [ ج ِ ] (اِخ ) جبران خلیل جبران . وی یکی از ارکان صنعت ادب عربی و از مؤسسان انجمن «الرابطةالقلمیه »در نیویورک بود. او نویسنده و شاعر و نقاش متجددی بود که در بشری لبنان بسال 1883 م . بدنیا آمد و بسال 1931 در نیویورک درگذشت . نقاشی را از درون نقاش مشهور در پاریس فراگرفت . مسافرتهائی هم به اروپا کرد و انگلیسی را بخوبی فراگرفت و کتابهائی به این زبان نوشت . از آن جمله است : المجنون . السائق . النبی . رمل و زبده . یوع بن الانسان . آلهةالارض . التائه و حدیقةالینی که همه بزبان انگلیسی است و کتابهای زیر بعربی است :
1 - رسالة فی الموسیقی . 2 - الارواح المترده . 3 - الاجنحةالمتکسرة. این کتاب در مصر بچاپ رسیده و به فارسی هم ترجمه شده است . 4 - عرائس المروج . 5 - المواکب . 6 - دمعة و ابتسامة. 7 - العواصف . 8 - البدائع والطرائف . 9 - دیوان شعر. اشعار وی درباره ٔ محبت ، دین ، عدالت ، حق ، آزادی و سعادت است . و در نیویورک بچاپ رسیده است . تخیلات سرشار و روانی نثر وی او را از نویسندگان دیگر ممتاز میسازد وی مدیر مجلة «الفنون » است که در نیویورک منتشر میشد. (از معجم المطبوعات و المنجد و الدراسات العربیه ) در معجم المؤلفین جُبران ضبط شده و نسب وی چنین آمده : جبران بن خلیل بن میخائیل بن سعد که نسبت او به یوسف بن جبران المارونی الشعلانی البنانی منتهی میشود. رجوع به معجم المؤلفین والجدید فی الادب العربی ج 1 ص 137 شود.
تلافی.
〈 جبران کردن: (مصدر متعدی) تلافی کردن صدمه و خسارتی که به کسی وارد شده.
بازنه ش، شیان، بازپرداخت، برگرداندن