کلمه جو
صفحه اصلی

تامین


مترادف تامین : امان، امنیت، ایمن سازی، آماده سازی، فراهم سازی، بسیج، تحصیل، تدارک، ترتیب، تهیه، آمین گویی، امن کردن، ایمن ساختن، ایمن کردن، امنیت دادن، اطمینان دادن، آماده، فراهم، مهیا، درامان، محفوظ

برابر پارسی : ( تأمین ) زینهاردادن، پناه دادن، آسایش | آسایش، پناه دادن، زینهاردادن، فراهم، فراهم کردن

فارسی به انگلیسی

provision, safety, security, securing, safeguarding, guaranfee

securing, safeguarding, security, guaranfee


provision, safety, security


فارسی به عربی

امن , امن (فعل ماض )

عربی به فارسی

پشتگرمي , اطمينان , دلگرمي , خاطرجمعي , گستاخي , بيمه(مخصوصا بيمه عمر) , تعهد , قيد , گرفتاري , ضمانت , وثيقه , تضمين , گروي , هم بر , پهلو به پهلو , متوازي , پرداخت غرامت , تاوان پردازي , جبران زيان , بيمه , حق بيمه , پول بيمه


مترادف و متضاد

securement (اسم)
تحصیل، تامین، تشیید

security (اسم)
اطمینان، ضامن، تضمین، ضمانت، وثیقه، ضمانت نامه، گرو، سلامت، سلامتی، امان، اسایش خاطر، امنیت، ایمنی، تامین

securance (اسم)
تامین

صفت


امان، امنیت، ایمن‌سازی


آماده‌سازی، فراهم‌سازی، بسیج، تحصیل، تدارک، ترتیب، تهیه


آمین‌گویی


امن کردن، ایمن ساختن، ایمن کردن


امنیت‌دادن، اطمینان دادن


آماده، فراهم، مهیا


درامان، محفوظ


۱. امان، امنیت، ایمنسازی
۲. آمادهسازی، فراهمسازی، بسیج، تحصیل، تدارک، ترتیب، تهیه
۳. آمینگویی
۴. امن کردن، ایمن ساختن، ایمن کردن
۵. امنیتدادن، اطمینان دادن
۶. آماده، فراهم، مهیا
۷. درامان، محفوظ
۸. آمینگویی


فرهنگ فارسی

امین دانستن کسی را، امن کردن، امنیت کردن
۱- ( مصدر ) ایمن کردن آرام دادن بی بیم کردن . ۲- امین کردن . ۳- حفظ کردن امن کردن . ۴- آمین گفتن دعای کسی را .۵- ( اسم ) ایمنی .جمع : تامینات . یا تامین آتیه ( آینده ). اندوخته برای زندگانی آینده نهادن و پیش بینی برای معاش آتیه . یا تامین عبور و مرور. منظم ساختن خط سیر و سایل نقلیه برای جلوگیری از تصادفات . یا تامین معاش . پیش بینی و تدارک وسایل زندگی . یا تامین منافع.پیش بینی سود برای خویش . یا تامین نظر . اعمال نظر و میل خود.

فرهنگ معین

( تأمین ) (تَ ) [ ع . ] (مص م . ) ۱ - ایمن کردن ، آرام دادن . ۲ - حفظ کردن .

لغت نامه دهخدا

تأمین. [ ت َءْ ] ( ع مص ) امین کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( دهار ). || حفظ کردن و امن نمودن : لشکر برای تأمین ملک لازم است. ( فرهنگ نظام ). || امین پنداشتن. || اعتماد کردن. || راستی کردن. || آمین گفتن دعای کسی را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ): تأمین در نماز جایز نیست.

فرهنگ عمید

۱. آماده کردن.
۲. (صفت ) آماده.
۳. (صفت ) دارای امنیت.
۴. امنیت داشتن.

فرهنگستان زبان و ادب

تأمین
[علوم نظامی] ← تدارک

پیشنهاد کاربران

بیمه

در پهلوی " استوانش" از بن استوانیدن به چم تامین کردن : کتاب فرهنگ برابرهای پارسی واژه های بیگانه از ابوالقاسم پرتو .

تمهید

فراهم کردن

دابین کردن ( سۆرانی )

تأمین

در لغت به معنی قرار دادن در امن و آسایش است در اصطلاح به معنی وثیقه و تضمین است و قرار تأمین قراری است که در حقیقت وثیقه ای برای متقاضی آن مقرر می دارد .
منبع : دیده بان هشت.

فراهم سازی .

تحصیل


کلمات دیگر: