نتوء
چاک زدن
فارسی به عربی
مترادف و متضاد
دندانه دار کردن، کنگره دار کردن، چاک زدن، ناهموار بریدن
کندن، پاره کردن، چاک زدن، دریدن
فرهنگ فارسی
دریدن . پاره کردن . شکافتن . یا دریدن گریبان یا جامه درماتمی یا از شدت اندوه و المی . یعنی دریدن لباس نشان. غم و اندوه عظیم یا ترس و تظلم میباشد .
لغت نامه دهخدا
چاک زدن. [ زَ دَ] ( مص مرکب ) دریدن. پاره کردن. شکافتن :
ره جیب جانها رفو میزند
بنازم به چاکی که او میزند.
نیکعهدی در زمین شد جامه از غم چاک زن
کز زمان زین صعبتر ماتم نخواهی یافتن.
چاک زن این قبای معلم را.
چاک خواهم زدن این دلق ریایی چه کنم
روح را صحبت ناجنس عذابیست الیم.
ره جیب جانها رفو میزند
بنازم به چاکی که او میزند.
ظهوری ( از آنندراج ).
|| دریدن گریبان یا جامه در ماتمی از شدت اندوه و المی. دریدن لباس به نشانه ٔغم و اندوه عظیم یا ترس یا تظلم : نیکعهدی در زمین شد جامه از غم چاک زن
کز زمان زین صعبتر ماتم نخواهی یافتن.
خاقانی.
پس بدست خروش بر تن دهرچاک زن این قبای معلم را.
خاقانی.
گل روی تو دیده چاک زد جامه خویش.ظهیری ( سندبادنامه ص 180 ).
برفور جامه چاک زد و موی برکند. ( سندبادنامه ص 73 ). جامه ها چاک زده خاک بر سر ریختند. ( مجالس سعدی ).چاک خواهم زدن این دلق ریایی چه کنم
روح را صحبت ناجنس عذابیست الیم.
حافظ.
کلمات دیگر: