کلمه جو
صفحه اصلی

چرانیدن

فارسی به عربی

مرعی

مترادف و متضاد

graze (فعل)
خوراک دادن، چریدن، خراشیدن، چراندن، تغذیه کردن از، گله چراندن، چرانیدن

pasture (فعل)
چریدن، چراندن، تغذیه کردن، چرانیدن، چریدن در

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ( چرانید چراند خواهد چرانید بچران چراننده چرانیده ) علف خورانیدن بحیوانات گردش دادن حیوانات علفخوار در علفزارها تا چرا کنند.
شبانب و چوپانی کردن . علف در علفزا به حیوانات خورانیدن .

فرهنگ معین

(چَ دَ ) (مص م . ) علف خورانیدن به حیوانات .

لغت نامه دهخدا

چرانیدن. [ چ َ دَ ] ( مص ) شبانی و چوپانی کردن. علف در علفزار بحیوانات خورانیدن. ( ناظم الاطباء ). چراندن. ( فرهنگ نظام ). چراندن حیوانات علف خوار در مرتع یا بیابان. ستوران و چارپایان چرائی را در چراگاه چرا دادن. چارپایان علف خوار را به چرا بردن و آنها را در مرتع به چرا واداشتن. اِرعاء. اِرتاع. اِسامة. رَعی. ( منتهی الارب ) : و گفتند ما را اجازه ده تا اینجا باشیم و آب خوریم و چارپایان را بچرانیم. ( قصص الانبیاء ص 50 ). || علف مرتع را چراندن. سبزه و گیاه چراگاهی را بمصرف خوراک چارپایان رساندن. علفزاری را گذاشتن که ستوران چرنده علف آنرا بچرند. رجوع به چراندن شود.

جدول کلمات

ارعا

پیشنهاد کاربران

رعی


کلمات دیگر: