کلمه جو
صفحه اصلی

تاوان دادن


مترادف تاوان دادن : جریمه دادن، جبران کردن، غرامت دادن، مابه ازا پس دادن، کفاره پس دادن

متضاد تاوان دادن : تاوان گرفتن

فارسی به انگلیسی

compensate, indemnify, forfeiture, recompense, satisfy

فارسی به عربی

اضمن , عوض , کافی

مترادف و متضاد

penalize (فعل)
تنبیه کردن، جریمه کردن، تاوان دادن

compensate (فعل)
جبران کردن، تلافی کردن، غرامت دادن، پاداش دادن، تاوان دادن، عوض دادن

retaliate (فعل)
تلافی کردن، تاوان دادن، عین چیزی را بکسی برگرداندن

remunerate (فعل)
ترقی کردن، پاداش دادن، تاوان دادن، سزا دادن، یاداش دادن به

requite (فعل)
جبران کردن، پاداش دادن، تاوان دادن، سزا دادن

indemnify (فعل)
اذیت کردن، تاوان دادن، صدمه زدن به

جریمه‌دادن، جبران کردن، غرامت دادن، مابه‌ازا پس‌دادن ≠ تاوان گرفتن


کفاره پس دادن


۱. جریمهدادن، جبران کردن، غرامت دادن، مابهازا پسدادن
۲. کفاره پس دادن ≠ تاوان گرفتن


فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱- جریمه دادن غرامت دادن . ۲- عوض دادن بدل دادن .

فرهنگ معین

(دَ ) (مص م . ) ۱ - جریمه دادن . ۲ - عوض دادن .

لغت نامه دهخدا

تاوان دادن. [ دَ ] ( مص مرکب ) دادن غرامت و جریمه. جبران ضرر :
یکی اسب پرمایه تاوان دهم
مبادا که بر وی سپاسی نهم.
فردوسی.
از آن من آسان است که برجای دارم و اگر ندارمی ، تاوان توانمی داد. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 259 ).
جزع تو بغمزه برده جانها
لعل تو ببوسه داده تاوان.
خاقانی.
جان بلب آورده ام تا از لبم جانی دهی
جان ز من بربوده ای باشد که تاوانی دهی.
عطار.
نعمتی را کز پی مرضات حق دریافتی
حق تعالی از نعیم آخرت تاوان دهاد.
سعدی.
رجوع به تاوان و سایر ترکیبات آن شود.


کلمات دیگر: