کلمه جو
صفحه اصلی

تبانی کردن


مترادف تبانی کردن : توطئه کردن، دسیسه چیدن، دسیسه چینی کردن، ساخت وپاخت کردن، توطئه گری کردن، هم دستی کردن، هم دست شدن

فارسی به انگلیسی

brew, collude, connive, conspire, scheme


to collude


brew, collude, connive, conspire, scheme, to collude

فارسی به عربی

تآمر

مترادف و متضاد

توطئه کردن، دسیسه چیدن، دسیسه‌چینی کردن، ساخت‌وپاخت کردن، توطئه‌گری کردن، هم‌دستی کردن، هم‌دست‌شدن


collude (فعل)
سازش کردن، توطئه چیدن، ساخت وپاخت کردن، تبانی کردن، سر یکی کردن

پیشنهاد کاربران

گاوبندی کردن، با کسی روی هم ریختن


کلمات دیگر: