مترادف تبرئه : ابراء، برائت، پاکی، رفع اتهام، مبرا
متضاد تبرئه : محکوم، محکومیت
برابر پارسی : بیگناهی، گناه زدلیی
acquittal, exoneration, exculpation
امرزش گناه , بخشايش , عفو , بخشودگي , تبرءه , براءت , انصراف از مجازات , منع تعقيب کيفري
ابراء، برائت، پاکی، رفعاتهام، ≠ محکوم، محکومیت
مبرا
۱. ابراء، برائت، پاکی، رفعاتهام،
۲. مبرا ≠ محکوم، محکومیت
تبرئة. [ ت َ رِ ءَ ] (ع مص ) پاک گردانیدن کسی را از چیزی . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رفع شبهه کردن از کسی و درست داشتن برائت او. || بیزار کردن کسی را از چیزی . (اقرب الموارد). بیزار کردن . (دهار) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). بیزار ساختن از چیزی . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
تبریه . [ ت َ ی َ ] (ع مص ) بیزار کردن . (تاج المصادر بیهقی ). رجوع به تبرئه شود.
تبریه . [ ت ِ ی َ ] (ع اِ) سبوسه ٔ سر. (منتهی الارب ) (بحر الجواهر) (ناظم الاطباء).