کلمه جو
صفحه اصلی

چالاکی


مترادف چالاکی : جلدی، چابکی، چستی، زرنگی، سبکی

فارسی به انگلیسی

alacrity, celerity, dexterity, prowess, zap, nimbleness, agility, ginger, sgility

nimbleness, sgility


alacrity, celerity, dexterity, prowess, zap


فارسی به عربی

براعة

مترادف و متضاد

agility (اسم)
چابکی، زیرکی، مهارت، ظرافت، چالاکی، عیاری، تردستی

dexterity (اسم)
چابکی، مهارت، چالاکی، تردستی، زبر دستی، سبکدستی

legerity (اسم)
چابکی، تیز هوشی، چالاکی، سبکی

adroitness (اسم)
چابکی، مهارت، ظرافت، چالاکی

vivacity (اسم)
چالاکی، نشاط، خوشدلی، سر زندگی، خوش طبعی، زور، خوش مشربی، نیروی حیاتی

pep (اسم)
چالاکی، نیرو، حال، بشاشت

promptitude (اسم)
سرعت، چالاکی، فوریت، زرنگی، سریع العملی

vigilance (اسم)
چالاکی، مواظبت، مراقبت، احتیاط، بیخوابی، شب زنده داری، امادگی، گوش بزنگی، کشیک

جلدی، چابکی، چستی، زرنگی، سبکی


فرهنگ فارسی

چابگی و جلدی . سرعت . چستی . فرزی . تیزی و تندی .

لغت نامه دهخدا

چالاکی. ( حامص ) چابکی و جلدی. ( ناظم الاطباء ). سرعت. ( ناظم الاطباء ). چستی. فرزی. تیزی و تندی :
در مذهب طریقت خامی نشان کفر است
آری طریق دولت چالاکی است و چستی.
حافظ.
دع التکاسل تغنم ، فقد جری مثلی
که زاد راهروان چستی است و چالاکی.
حافظ.
|| نشاط و شوق. ( ناظم الاطباء ). طربناکی. شادمانی :
سال امسالین نوروز طربناکتر است
پارو پیرار همی دیدم اندوهگنا
این طربناکی و چالاکی او هست کنون
از موافق شدن دولت ، با بوالحسنا.
منوچهری.
|| سرکشی. || بصیرت و آگاهی. || تیزفهمی و کیاست و هوشیاری. ( ناظم الاطباء ).

دانشنامه عمومی

مختصات: ۳۷°۵′۵۷″ شمالی ۵۸°۳۴′۵۶″ شرقی / ۳۷٫۰۹۹۱۷°شمالی ۵۸٫۵۸۲۲۲°شرقی / 37.09917; 58.58222
چالاکی، روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان قوچان در استان خراسان رضوی ایران است.
این روستا در دهستان شیرین دره قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۱۶۳ نفر (۴۳خانوار) بوده است.

پیشنهاد کاربران

جمه و جوش

چستی

چابکی، زرنگی ، چستی، سبکی

سبکی

زیرکی، چابکی، زرنگی، سبکی، باهوشی

چستی. [ چ ُ ] ( حامص ) مقابل سستی. ( آنندراج ) . چالاکی و زبردستی و جلدی و تیزدستی و بیداری و سرعت. ( ناظم الاطباء ) . چابکی و فرزی. زبری و زرنگی و هوشیاری. سبکی و سبکبالی. عارضَة. طَرثَخَة. طَرخَثَه. قَفَص. ( منتهی الارب ) . خفت و سرعت :
چون گرانباران بسختی میروند
هم سبکباری و چستی خوشتر است.
سعدی.
دع التکاسل تغنم فقد جری مثل
که زاد راهروان چستی است و چالاکی.
حافظ.
در مذهب طریقت خامی نشان کفر است
آری طریق دولت چالاکی است و چستی.
حافظ.
رجوع به چست شود.
|| مقابل فراخی. ( آنندراج ) . تنگی و کم پهنایی. ( ناظم الاطباء ) :
اگر خانه فراخ و گر بچستی است
بچار ارکانش بنیاد درستی است.
امیرخسرو ( از آنندراج ) .
رجوع به چست شود.

فراهت


کلمات دیگر: