کلمه جو
صفحه اصلی

چاله چاله

مترادف و متضاد

pitted (صفت)
حفره دار، چاله چاله

فرهنگ فارسی

جوی و جر . گودال پودال. جائیکه گودالها و فرو رفتگی های بسیار دارد .

لغت نامه دهخدا

چاله چاله . [ ل َ ل َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان کرمانشاه که در 2 هزارگزی شمال کرمانشاه و یک هزارگزی باختر شوسه ٔ کرمانشاه بطاق بستان واقع شده . دشتی سردسیر است و 245تن سکنه دارد. آبش از چاه و از فاضل آب شوران و محصولش غلات و حبوبات و صیفی و چغندر قند میباشد. شغل اهالی زراعت است و چند تن از مردان کارگر تصفیه خانه ٔ نفت کرمانشاهند. راه فرعی دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5). و رجوع به مرآت البلدان ج 4 ص 85 شود.


چاله چاله .[ ل َ ل َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کولیوند بخش سلسله ٔ شهرستان خرم آباد که در 37 هزارگزی باختر الشتر و2 هزارگزی باختر راه شوسه ٔ خرم آباد به کرمانشاه واقع شده . تپه ماهور و سردسیر و مالاریائی است و 150 تن سکنه دارد. آبش از چشمه ها و محصولش غلات و تریاک و حبوبات و لبنیات است . شغل اهالی زراعت و گله داری است وراهش مالرو میباشد. عده ای از ساکنین این محل از طایفه کولیوند هستند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).


چاله چاله.[ ل َ ل َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان کولیوند بخش سلسله شهرستان خرم آباد که در 37 هزارگزی باختر الشتر و2 هزارگزی باختر راه شوسه خرم آباد به کرمانشاه واقع شده. تپه ماهور و سردسیر و مالاریائی است و 150 تن سکنه دارد. آبش از چشمه ها و محصولش غلات و تریاک و حبوبات و لبنیات است. شغل اهالی زراعت و گله داری است وراهش مالرو میباشد. عده ای از ساکنین این محل از طایفه کولیوند هستند. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6 ).

چاله چاله. [ ل َ ل َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان کرمانشاه که در 2 هزارگزی شمال کرمانشاه و یک هزارگزی باختر شوسه کرمانشاه بطاق بستان واقع شده. دشتی سردسیر است و 245تن سکنه دارد. آبش از چاه و از فاضل آب شوران و محصولش غلات و حبوبات و صیفی و چغندر قند میباشد. شغل اهالی زراعت است و چند تن از مردان کارگر تصفیه خانه نفت کرمانشاهند. راه فرعی دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ). و رجوع به مرآت البلدان ج 4 ص 85 شود.

دانشنامه عمومی

چاله چاله ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
چاله چاله (سلسله)
چاله چاله (شیروان و چرداول)


کلمات دیگر: