کلمه جو
صفحه اصلی

جانبداری


مترادف جانبداری : حمایت، طرفداری، هواخواهی، هواداری

متضاد جانبداری : مخالفت

برابر پارسی : پشتیبانی، هواخواهی

فارسی به انگلیسی

backing, favoritism, partiality

partiality


مترادف و متضاد

siding (اسم)
طرفداری، جانبداری، بستگی به حزب

partiality (اسم)
طرفداری، تعصب، غرض، علاقه شدید به چیزی، ملیت، جانبداری

predilection (اسم)
میل، رجحان، علاقه شدید به چیزی، جانبداری، برگزیدگی، تمایل قبلی

حمایت، طرفداری، هواخواهی، هواداری ≠ مخالفت


فرهنگ فارسی

عمل جانب دار طرفداری مدد کاری حمایت .

فرهنگ معین

( ~. ) [ ع - فا. ] (حامص . ) طرفداری ، حمایت .

لغت نامه دهخدا

جانبداری. [ن ِ ] ( حامص مرکب ) طرفداری. مددکاری. حمایت. ( ناظم الاطباء ). عمل جانبدار. رجوع به جانب و جانبدار شود.

فرهنگ عمید

حمایت، طرف داری.

پیشنهاد کاربران

تعصب

دفاع، تردید، درستکاری ، موفقیت

خاطرداشت. [ طِ ] ( مص مرکب مرخم ، اِمص مرکب ) مراعات. جانبداری. طرفداری. علاقه. میل : بنا بر خاطرداشت گذاشته لشکریان هر بی اعتدالی که می کردند متعرض نمیشد. ( تاریخ گلستانه ) .

حمایت . . . . .


کلمات دیگر: