کلمه جو
صفحه اصلی

تامین کردن


مترادف تامین کردن : برآورده کردن، پاسخ گو بودن اجابت کردن، برآوردن، آماده کردن، فراهم ساختن، مهیا ساختن، فراهم آوردن، تارک دیدن، تهیه کردن، امن ساختن، ایمن کردن، حفظ کردن، در امان نگه داشتن +

برابر پارسی : برآوردن، برآورده کردن، فراهم کردن

فارسی به انگلیسی

provide, provision, purvey, purveyance, supply, support

فارسی به عربی

تجهیز , غطاء

مترادف و متضاد

برآورده کردن، پاسخ‌گو بودن


اجابت کردن، برآوردن


آماده کردن، فراهم ساختن، مهیا ساختن


فراهم آوردن


تارک دیدن، تهیه کردن


امن ساختن، ایمن کردن


حفظ کردن، در امان نگه داشتن +


supply (فعل)
تهیه کردن، تولید کردن، رساندن، تامین کردن، تدارک دیدن، دادن به

cover (فعل)
پوشاندن، جلد کردن، پنهان کردن، تامین کردن، طی کردن، پوشیدن

secure (فعل)
تامین کردن، حفظ کردن، ضامن دار کردن، محفوظ داشتن تامین کردن

safeguard (فعل)
تامین کردن، حراست کردن، امن نگه داشتن، حفظ کردن از

۱. برآورده کردن، پاسخگو بودن اجابت کردن، برآوردن
۲. آماده کردن، فراهم ساختن، مهیا ساختن
۳. فراهم آوردن
۴. تارک دیدن، تهیه کردن
۵. امن ساختن، ایمن کردن
۶. حفظ کردن، در امان نگه داشتن +


فرهنگ فارسی

توقیف کردن مال بدهکار در مقابل طلب بستانکار .

لغت نامه دهخدا

تأمین کردن. [ ت َءْ ک َ دَ] ( مص مرکب ) ( اصطلاح حقوقی ) توقیف کردن مال بدهکار در مقابل طلب بستانکار. رجوع به تأمین مدعی به شود.

فرهنگ فارسی ساره

برآورده کردن، برآوردن


پیشنهاد کاربران

furnish
فراهم کردن
تهیه کردن

bring together


کلمات دیگر: