مترادف تباهی : بدی، ردائت، فتنه، فساد ، خرابی، ویرانی ، انهدام، خسار، عنت، نابودی، نیستی، هدم، آشفتگی، پریشانی، نابسامانی
متضاد تباهی : نیکی، آبادی، عمران
corruption, destruction
blight, death, decay, declination, degeneration, destruction, devastation, dirt, lesion, perversity, ruin, ruination, shipwreck, smashup, taint, ulcer
۱. بدی، ردائت، فتنه، فساد ≠ نیکی
۲. خرابی، ویرانی ≠ آبادی، عمران
۳. انهدام، خسار، عنت، نابودی، نیستی، هدم
۴. آشفتگی، پریشانی، نابسامانی
اسم ≠ نیکی
بدی، ردائت، فتنه، فساد
تغییر آسیبشناختی پسرونده در یاخته یا اجزای یاخته یا بافت که در نتیجۀ آن ممکن است کارکرد یاخته یا بافت مختل شود یا کاملاً از کار بیفتد
دقیقی .
فردوسی .
فردوسی .
فردوسی .
اسدی .
(ویس و رامین ).
(ویس و رامین ).
(بوستان ).
(ویس و رامین ).
انوری .
خاقانی .
تباهی . [ ت َ ] (ع مص ) (از «ب هَ و») بایکدیگر فخر نمودن . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (دهار) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || با یکدیگر معارضه نمودن . (آنندراج ).