یوسف ابن ایوب ... سلطان صلاح الدین ایوبی .
شاذی
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
شاذی . (اِخ ) یوسف بن ایوب ... سلطان صلاح الدین ایوبی . رجوع به صلاح الدین ایوبی و منتهی الارب ذیل «ش ذو» و طبقات سلاطین اسلام شجره ٔ مقابل ص 68 شود.
شاذی . (اِخ ) ابن ایوب به مروان . جد اعلای صلاح الدین ایوبی رئیس طایفه ٔ ایوبیان از طوایف کرد که بمناسب مقاتله با عیسویان و مدافعه از عالم اسلام شهرتی جهانگیر دارند. (از کرد و پیوستگی نژادی و تاریخ او ص 195) و رجوع به طبقات سلاطین اسلام شجره ٔ مقابل ص 68 و ایوبیان و یوسف بن ایوب شاذی و صلاح الدین ایوبی شود.
شاذی. ( اِخ ) ابن ایوب به مروان. جد اعلای صلاح الدین ایوبی رئیس طایفه ایوبیان از طوایف کرد که بمناسب مقاتله با عیسویان و مدافعه از عالم اسلام شهرتی جهانگیر دارند. ( از کرد و پیوستگی نژادی و تاریخ او ص 195 ) و رجوع به طبقات سلاطین اسلام شجره مقابل ص 68 و ایوبیان و یوسف بن ایوب شاذی و صلاح الدین ایوبی شود.
شاذی. ( اِخ ) بونصر... رجوع به شادی ( بونصر ) شود.
شاذی. ( اِخ ) یوسف بن ایوب... سلطان صلاح الدین ایوبی. رجوع به صلاح الدین ایوبی و منتهی الارب ذیل «ش ذو» و طبقات سلاطین اسلام شجره مقابل ص 68 شود.
شاذی. ( اِخ ) بونصر... رجوع به شادی ( بونصر ) شود.
شاذی. ( اِخ ) یوسف بن ایوب... سلطان صلاح الدین ایوبی. رجوع به صلاح الدین ایوبی و منتهی الارب ذیل «ش ذو» و طبقات سلاطین اسلام شجره مقابل ص 68 شود.
شاذی . (اِخ ) بونصر... رجوع به شادی (بونصر) شود.
پیشنهاد کاربران
شاید از شَذَّ ( قرینه ی نَدَر ) باشد.
کلمات دیگر: