زاهدی
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
ماخوذ از تازی دینداری و پارسائی گوشه نشینی زهد فروشی
لغت نامه دهخدا
زاهدی . [ هَِ ] (ص نسبی ) منسوب به زاهد است و گروهی بدین نسبت اشتهار یافته اند. (از انساب سمعانی ). || (اِخ ) کسی که در طریق تصوف پیرو شیخ زاهد گیلانی باشد. رجوع به زاهد گیلانی شود.
زاهدی . [ هَِ ] (ص نسبی ، اِ) نوعی از خرما. (ناظم الاطباء) (فرهنگ دزی ).
نه آن میکند یار در شاهدی
که با او توان گفت از زاهدی.
عاشقی در ششدر الاّ کفر و ایمان باختن.
گر یار با جوانان خواهد نشست و رندان
ما نیز توبه کردیم از زاهدی و پیری.
زاهدی. [ هَِ ] ( ص نسبی ، اِ ) نوعی از خرما. ( ناظم الاطباء ) ( فرهنگ دزی ).
زاهدی. [ هَِ ] ( ص نسبی ) منسوب به زاهد است و گروهی بدین نسبت اشتهار یافته اند. ( از انساب سمعانی ). || ( اِخ ) کسی که در طریق تصوف پیرو شیخ زاهد گیلانی باشد. رجوع به زاهد گیلانی شود.
زاهدی. [ هَِ دی ی ] ( اِخ ) ابراهیم بن عبیداﷲبن عطأاﷲ گیلانی از دانشمندان نامی گیلان در آغاز قرن 12 هجری و عم مؤلف تذکره حزین است.در تذکره حزین آمده : عم عالیمقدار این خاکسار مظهرشوارق انوار و جامع کمالات صوری و معنوی تلمیذ والد بزرگوار خود است و متوطن بلده طیبه لاهیجان و مرجع افاضل گیلان. فضائل حقیقیه نفسانیه را با محاسن ظاهریه جمع داشت. تقریر و تحریرش دلپذیر و در شعر و انشابی نظیر و جمیع خطوط را بغایت خوش و دلکش مینگاشت.
از جمله مصنفاتش حاشیه ای است بر کتاب مختلف علامه حلی مسمی به رافعالخلاف و حاشیه ای بر کشاف تا سوره احقاف بنام کاشف الغواشی و رساله دیگر در توضیح کتاب اقلیدس. فقیر در سن ده سالگی که در خدمت والد مرحوم از اصفهان به لاهیجان رسیده قریب یک سال توقف رو داده شرف حضور آن عم بزرگوار دریافته به اشاره والد علامه قدس روحه خلاصةالحساب را از خدمت ایشان استفاده نمود. قصائد غراء در مدح آل عبا و مراثی نیکو در تعزیت سیدالشهدا و اشعار و معمیات ستوده از تأثر طبع وقاد ایشان در صفحه روزگار باقیست. در سال یکهزار و یکصد و نوزده هجری بعالم بقا انتقال فرمودو در لاهیجان مدفون گردید. چون این خبر به اصفهان رسید مرثیه ای وارد خاطر فقیر شد بذکر چند بیت از آن مبادرت مینماید:
این واقعه رنگ از رخ گلزار فروریخت
بلبل دل خون گشته ز منقار فروریخت.
زاهدی . [ هَِ ] (اِخ ) مختار ملقب به نجم الدین و مکنی به ابوالرجا فرزند محمودبن محمد زاهدی غزمینی . متوفی در 658 هَ . ق . است . وی از شاگردان بدیعبن ابی منصور عراقی بوده است وی از کتاب منیةالفقهاء استاد خویش که در موضوع فقه حنفی است گلچینی تهیه کرده و آن را قنیةالمنیة لتتمیم الغنیه نام داده است این گلچین در کلکته بسال 1245 طبع شده است . (از معجم المطبوعات ج 2ستون 961). زرکلی آرد: وی از بزرگان مذهب حنفی و اهل غزمین خوارزم بود. به بغداد و روم سفر کرد و از تألیفات او است : الحاوی فی الفتاوی . و المجتبی که شرحی است بر مختصر قدوری در فقه و زادالائمه و قنیة المنیه لتتمیم الغنیة. (از اعلام زرکلی ، مختاربن محمود).
نه آن میکند یار در شاهدی
که با او توان گفت از زاهدی .
سعدی (بوستان ).
زاهدی بر باد الاّ مال و مذهب دادنت
عاشقی در ششدر الاّ کفر و ایمان باختن .
سعدی .
|| گوشه نشینی . (ناظم الاطباء) :
گر یار با جوانان خواهد نشست و رندان
ما نیز توبه کردیم از زاهدی و پیری .
سعدی .
|| زهدفروشی . تظاهر به زاهد بودن . رجوع به زاهد شود.
از جمله ٔ مصنفاتش حاشیه ای است بر کتاب مختلف علامه ٔ حلی مسمی به رافعالخلاف و حاشیه ای بر کشاف تا سوره ٔ احقاف بنام کاشف الغواشی و رساله ٔ دیگر در توضیح کتاب اقلیدس . فقیر در سن ده سالگی که در خدمت والد مرحوم از اصفهان به لاهیجان رسیده قریب یک سال توقف رو داده شرف حضور آن عم بزرگوار دریافته به اشاره ٔ والد علامه قدس روحه خلاصةالحساب را از خدمت ایشان استفاده نمود. قصائد غراء در مدح آل عبا و مراثی نیکو در تعزیت سیدالشهدا و اشعار و معمیات ستوده از تأثر طبع وقاد ایشان در صفحه ٔ روزگار باقیست . در سال یکهزار و یکصد و نوزده هجری بعالم بقا انتقال فرمودو در لاهیجان مدفون گردید. چون این خبر به اصفهان رسید مرثیه ای وارد خاطر فقیر شد بذکر چند بیت از آن مبادرت مینماید:
این واقعه رنگ از رخ گلزار فروریخت
بلبل دل خون گشته ز منقار فروریخت .
(از تذکره ٔ حزین ص 22 و 23).
دیگر از تألیفاتش ، القصائد الغراء فی مدح آل العباء است . (از ریحانةالادب ). از اشعاراوست :
برافکن پرده از رخسار وکوته ساز دعوی را
به هفتاد و سه ملت جلوه ده شمع تجلی را.
و هم او راست :
اشکی از دل تو نشوید غبار من
خاکش بسر اگرچه جگرگوشه ٔ من است .
رجوع به تذکره ٔ حزین و زاهدی (ابوطالب ) و زاهدی (محمد علی ) و حزین شود.
زاهدی . [ هَِ ] (اِخ ) از شعرای قرن 9 هجری است . میر علیشیر نوائی آرد: مولانا زاهد معاصر باباسودائی بوده و متوفی به سال 853 هَ . ق . بوده ، قصیده ٔ دریای ابرار میرخسرو را تتبع نموده و نظیره ٔ تجنیسات کاتبی گفته و در مناجات قاضی الحاجات این بیت در تجنیسات نیکو گفته :
زهره را چنگ یا رباب که داد
لعل در سنگ یارب آب که داد.
(ازمجالس النفائس ترجمه ٔ حکیم شاه محمد قزوینی ص 193).
و رجوع به ص 18 از آن کتاب شود.
زاهدی . [ هَِ ] (اِخ ) ابوطالب بن عبداﷲ گیلانی برادر زاهدی (ابراهیم ) پدر محمد علی حزین مؤلف تذکره ٔ حزین است . مؤلف ریحانة الادب آرد: اصل و مولد و منشاء وی شهر لاهیجان از بلاد گیلان بوده و علوم عربیه و درس متن را در لاهیجان از ملاحسن لاهیجانی خواند. در بیست سالگی به اصفهان رفته و ریاضیات را از ملا رفیع یزدی فرا گرفته و دیگر فنون متداوله را از علماء آنجا اخذ کرده است . وی خوش خط و سریعالقلم بود. زیاده بر 5هزار کتاب داشته که همه آنها را بخط خود تصحیح کرده و برخی از کتب را نیز مانند قاموس ، تهذیب الحدیث ، شرح لمعه و تفسیر بیضاوی تا هفتاد کتاب بدست خود نوشته است . وی مردی متقی و منزوی بود و کتابی در تفسیر آیت قل الروح من امر ربی (قرآن 85/17) تألیف کرد و در 1127 هَ . ق . درگذشت .
زاهدی . [ هَِ ] (اِخ )شیخ حسین فرزند شیخ ابدال زاهدی پسر شیخ امیر از احفاد شیخ زاهد گیلانی و مؤلف کتاب سلسلةالنسب صفوی است . وی معاصر شاه سلیمان بوده و کتاب سلسلةالنسب صفویه را بنام او تألیف کرده و بگفته ٔ خود ایام شباب رادر رکاب همایون شاهی بسر برده و بعدها در واقعه ٔ فتح قندهار در سال 1059 و در ایام قشون کشی برای تسخیر بغداد در گوشه ٔ عزلت میغنوده است . پدر وی شیخ ابدال عهده دار تولیت آستانه ٔ صفویان در اردبیل بوده و او وپدرش شیخ امیر در عهد سلطنت شاه عباس خدمات شایان بدولت و ملت کرده اند. (از مقدمه ٔ کتاب سلسلةالنسب صفویه چ پرفسور براون شماره 6 از انتشارات ایرانشهر).
دانشنامه عمومی
فضل الله زاهدی، نخست وزیر سابق ایران (ارتشبد زاهدی، سپهبد زاهدی، سرلشکر زاهدی، تیمسار زاهدی در تاریخ معاصر ایران نیز اشاره به اوست).
اردشیر زاهدی، سفیر اسبق ایران در ایالات متحده و سازمان ملل.
کاوه زاهدی، کارگردان مقیم آمریکا.
محمدمهدی زاهدی، وزیر علوم ایران.