کلمه جو
صفحه اصلی

مصلحت نمودن

فرهنگ فارسی

( مصدر ) صلاح بودن : چه از کثرت اراجیف مختلف که در آن تاریخ بر سبیل مجمجه از افواه شنوده می آمد دل بر اقامت خراسان و لاسیما در غیبت سلطان قرار نمیگرفت و تخلف بهیچوچه مصلحت نمی نمود ...

لغت نامه دهخدا

مصلحت نمودن. [ م َ ل َ ح َ ن ُ / ن ِ / ن َ دَ ] ( مص مرکب ) صلاح و صواب به نظر آمدن : چه از کثرت اراجیف مختلف که در آن تاریخ برسبیل مجمجه از افواه شنوده می آمد،دل بر اقامت خراسان و لاسیما در غیبت سلطان قرار نمی گرفت و تخلف به هیچوجه مصلحت نمی نمود. ( المعجم ص 4 ).


کلمات دیگر: