کلمه جو
صفحه اصلی

بی مداوا

فرهنگ فارسی

بی درمان . بی علاج .

لغت نامه دهخدا

بی مداوا.[ م ُ ] ( ص مرکب ) ( از: بی + مداوا ) بی درمان. بی علاج. ( یادداشت مؤلف ) : چه جای چاره چنین درد بی مداوا را؟ ( از یادداشت مؤلف ). رجوع به مداوا شود.


کلمات دیگر: