کلمه جو
صفحه اصلی

بی نظر

فارسی به انگلیسی

disinterested, impartial, objective, unbiased, unbiassed, impersonal

فرهنگ فارسی

که رای و بصیرت ندارد ٠ یا بی مراقبت و دید و بصارت ٠

لغت نامه دهخدا

بی نظر. [ ن َ ظَ ] ( ص مرکب ) ( از: بی + نظر ) که رای و بصیرت ندارد. || بی مراقبت و دید و بصارت :
در مملکت خویشتن نظر کن
زیرا که ملک بی نظر نباشد.
ناصرخسرو.
|| بی مقصود و منظور خاص. که چشم طمع ندارد. رجوع به نظر شود.


کلمات دیگر: