مصنعه آب انبار آبگیر
مصنعه
فرهنگ فارسی
مصنعه آب انبار آبگیر
لغت نامه دهخدا
مصنعه. [ م َ ن َ ع َ ] ( ع اِ ) مصنعة. آب انبار. آبگیر. آبگاه. گودی که آب باران را در آن نگاه دارند. ( از یادداشت مؤلف ) : قلعه سمیران... آب مصنعه دارد... قلعه خواران... آب مصنعه دارد... خرمه... آب مصنعه دارد. ( فارسنامه ابن البلخی ص 159 ). هوای آن [ آباده ] معتدل است و آب از مصنعه است. ( فارسنامه ابن البلخی ص 157 ).
مصنعه . [ م َ ن َ ع َ ] (ع اِ) مصنعة. آب انبار. آبگیر. آبگاه . گودی که آب باران را در آن نگاه دارند. (از یادداشت مؤلف ) : قلعه ٔ سمیران ... آب مصنعه دارد... قلعه ٔ خواران ... آب مصنعه دارد... خرمه ... آب مصنعه دارد. (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 159). هوای آن [ آباده ] معتدل است و آب از مصنعه است . (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 157).
مصنعة. [ م َ ن َ / ن ُ ع َ ] (ع اِ) آبگاه . (یادداشت مؤلف ). جای گرد آمدن آب باران . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). آب انبار. مصنع. (منتهی الارب ). آبگیر. ج ،مصانع. (مجمل اللغة) (ترجمان القرآن جرجانی ص 89). حوض بزرگ . (ترجمان القرآن جرجانی ص 89) (مجمل اللغة). حوض بزرگ یا جایی که برای آب کشیدن کنند. ج ، مصانع. (مهذب الاسماء). || ده . (منتهی الارب ). قریه . ج ، مصانع. (اقرب الموارد). || هر بنای محکم واستوار از قصر و قلعه و جز آن . ج ، مصانع. || طعام . || دعوت که برادران را به سوی طعام خوانند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
دانشنامه عمومی
السلطان:قابوس، البوسعید، موسوعة دلیل الأعلام: مسقط، چاپ اول، سال ۱۹۹۸ میلادی. (به عربی).
دکتر:القاسمی، سلطان، بن محمد، «(تقسیم الإمبراطوریة العُمانیة)» ، چاپ دوم، مطابع البیان التجاریة دبی: سال انتشار ۱۹۸۹ میلادی.
عمان فی عام ۱۹۸۶ (عام الحصاد والتراث) إصدار وزارة الإعللام، دارالعرب للطباعة والنشر والتوزیع، ۱۹۸۶ میلادی
لفتنانت کونیل، سیر آرنولد ویلسون، «(تاریخ عمان والخلیج)» ، انتشار سال ۱۹۸۸ میلادی.
جمعیت آن در حدود ۱۹۵ ۴۹ هزار نفر می باشد.
المقحفی، ابراهیم، احمد ، (مُعجَم المُدُن وَالقَبائِل الیَمَنِیَة) ، منشورات دار الحکمة، صنعاء، چاپ وانتشار سال ۱۹۸۵ میلادی به (عربی).
جمعیت آن (۴۵ ) نفر (۴ خانوار) می باشد.