کلمه جو
صفحه اصلی

دشن

فرهنگ فارسی

( اسم ) دستلاف فروش اول کاسب .
بخشیدن چیزی را . اعطا کردن .

لغت نامه دهخدا

دشن. [ دَ ] ( اِ ) دستلاف ، که سودای اول اصناف باشد. ( برهان ) ( آنندراج ). معرب آن داشِن است. ( از منتهی الارب ).

دشن. [ دَ ] ( ع مص ) بخشیدن چیزی را. ( از منتهی الارب ). اعطا کردن. ( از اقرب الموارد ).

دشن . [ دَ ] (اِ) دستلاف ، که سودای اول اصناف باشد. (برهان ) (آنندراج ). معرب آن داشِن است . (از منتهی الارب ).


دشن . [ دَ ] (ع مص ) بخشیدن چیزی را. (از منتهی الارب ). اعطا کردن . (از اقرب الموارد).


گویش مازنی

/deshen/ بریز بپاش

بریز بپاش


پیشنهاد کاربران

دَشن ( پایین ) : برابر پارسی واژه انگلیسی دَون down میباشد.

در متون پهلوی ساسانی به معنی" سمت راست" است.


کلمات دیگر: