دست يافتن , رسيدن , راه يافتن , ناءل شدن , نزديک شدن , موافقت کردن , رضايت دادن , تن دردادن , قبول شدن , پذيرفتن , پسنديدن , قبول کردن , در دفتر دانشگاه يا دانشکده نام نويسي کردن , نام نويسي کردن , در دانشکده يادانشگاه پذيرفته شدن
اقبل
عربی به فارسی
فرهنگ فارسی
کج چشم چنانکه گویی به سوی بینی خود مینگرد .
لغت نامه دهخدا
اقبل. [ اَ ب َ ] ( ع ص ) کج چشم چنانکه گویی به سوی بینی خود مینگرد. کج چشم چندانکه گویی به بینی خود نگاه میکند. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). ذوالقَبَل. آنکه چشمش در پیش گردد. ( تاج المصادر بیهقی ) ( المصادر زوزنی ) ( مهذب الاسماء ). ج ، قُبل. ( مهذب الاسماء ). || گوسپندی که سرونش بر روی خمیده باشد. ( ناظم الاطباء ).
دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] معنی أَقْبِلْ: جلو بیا
معنی أَقْبَلَ: نزدیک آمد
ریشه کلمه:
قبل (۲۹۴ بار)
معنی أَقْبَلَ: نزدیک آمد
ریشه کلمه:
قبل (۲۹۴ بار)
wikialkb: أَقْبِل
پیشنهاد کاربران
در ایه 31 سوره قصص کلمه اقبل به فتح الف و به کسر با مطرح شده است که خداوند به موسی می گوید برگرد یا روی به این سو آور یا جلو بیا ای موسی ولا تخف و نترس و نشان میدهد موسی در حین فرار و ترس بوده و پشت به به ان درخت که عامل وحی بوده است و خداوند می گوید نترس و برگرد و جلو بیا و رویت را برگردان به این سو
کلمات دیگر: