خاکیان
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
دهی است جزئ دهستان مرکزی بخش صومعه سرا واقع در یک هزار گزی جنوب شوسه صومعه سرا به رشت .
لغت نامه دهخدا
خاکیان . (اِ) ج ِ خاکی (حاشیه ٔ دکتر معین بر برهان قاطع). || آدمیان . (شرفنامه ٔ منیری ) :
خاکیانی که زاده ٔ زمیند
ددگانی بصورت آدمیند.
شاهد نو، فتنه ٔ افلاکیان
نوخط فرد، آینه ٔ خاکیان .
|| مردمان بی عزت و بیحرمت وخوار و ذلیل را گویند. (برهان قاطع) (آنندراج ). خواران . (شرفنامه ٔ منیری ) (فرهنگ شعوری ج 1 ص 374) :
خاکیان جگر آتش زده از باد سموم
آبخور خاک در حضرت علیا بینند.
آسمان پل بر سر آن خاکیان خواهد شکست
کآبروی اندر ره آن دلستان افشانده اند.
از پی خونریز جان خاکیان
شهربندی شد فلک در کوی تو.
تا ز محیط هواخشک بر آبی چو ابر
در قدم خاکیان هر چه که داری ببار.
جور نگر کز جهت خاکیان
جغد نشانم بدل ماکیان .
چون گریزانی ز ناله ٔ خاکیان
غم چه ریزی بر دل غمناکیان .
|| مردگان . (اشتنگاس ).
خاکیانی که زاده ٔ زمیند
ددگانی بصورت آدمیند.
نظامی .
شاهد نو، فتنه ٔ افلاکیان
نوخط فرد، آینه ٔ خاکیان .
نظامی .
|| مردمان بی عزت و بیحرمت وخوار و ذلیل را گویند. (برهان قاطع) (آنندراج ). خواران . (شرفنامه ٔ منیری ) (فرهنگ شعوری ج 1 ص 374) :
خاکیان جگر آتش زده از باد سموم
آبخور خاک در حضرت علیا بینند.
خاقانی .
آسمان پل بر سر آن خاکیان خواهد شکست
کآبروی اندر ره آن دلستان افشانده اند.
خاقانی .
از پی خونریز جان خاکیان
شهربندی شد فلک در کوی تو.
خاقانی .
تا ز محیط هواخشک بر آبی چو ابر
در قدم خاکیان هر چه که داری ببار.
خاقانی .
جور نگر کز جهت خاکیان
جغد نشانم بدل ماکیان .
نظامی .
چون گریزانی ز ناله ٔ خاکیان
غم چه ریزی بر دل غمناکیان .
مولوی .
|| مردگان . (اشتنگاس ).
خاکیان . (اِخ ) دهی است جزءدهستان مرکزی بخش صومعه سرا، واقع در یک هزارگزی جنوب شوسه صومعه سرا به رشت . ناحیه ای است جلگه ای و مرطوب و مالاریائی . دارای 160 تن سکنه که مذهبشان شیعه و زبانشان گیلکی و فارسی است . آب آنجا از رودخانه ٔ ماسوله و محصولات آنجا برنج و توتون و سیگارو شغل اهالی زراعت و مکاری است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2).
خاکیان. ( اِ ) ج ِ خاکی ( حاشیه دکتر معین بر برهان قاطع ). || آدمیان. ( شرفنامه منیری ) :
خاکیانی که زاده زمیند
ددگانی بصورت آدمیند.
نوخط فرد، آینه خاکیان.
خاکیان جگر آتش زده از باد سموم
آبخور خاک در حضرت علیا بینند.
کآبروی اندر ره آن دلستان افشانده اند.
شهربندی شد فلک در کوی تو.
در قدم خاکیان هر چه که داری ببار.
جغد نشانم بدل ماکیان.
غم چه ریزی بر دل غمناکیان.
خاکیان. ( اِخ ) دهی است جزءدهستان مرکزی بخش صومعه سرا، واقع در یک هزارگزی جنوب شوسه صومعه سرا به رشت. ناحیه ای است جلگه ای و مرطوب و مالاریائی. دارای 160 تن سکنه که مذهبشان شیعه و زبانشان گیلکی و فارسی است. آب آنجا از رودخانه ماسوله و محصولات آنجا برنج و توتون و سیگارو شغل اهالی زراعت و مکاری است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2 ).
خاکیانی که زاده زمیند
ددگانی بصورت آدمیند.
نظامی.
شاهد نو، فتنه افلاکیان نوخط فرد، آینه خاکیان.
نظامی.
|| مردمان بی عزت و بیحرمت وخوار و ذلیل را گویند. ( برهان قاطع ) ( آنندراج ). خواران. ( شرفنامه منیری ) ( فرهنگ شعوری ج 1 ص 374 ) : خاکیان جگر آتش زده از باد سموم
آبخور خاک در حضرت علیا بینند.
خاقانی.
آسمان پل بر سر آن خاکیان خواهد شکست کآبروی اندر ره آن دلستان افشانده اند.
خاقانی.
از پی خونریز جان خاکیان شهربندی شد فلک در کوی تو.
خاقانی.
تا ز محیط هواخشک بر آبی چو ابردر قدم خاکیان هر چه که داری ببار.
خاقانی.
جور نگر کز جهت خاکیان جغد نشانم بدل ماکیان.
نظامی.
چون گریزانی ز ناله خاکیان غم چه ریزی بر دل غمناکیان.
مولوی.
|| مردگان. ( اشتنگاس ).خاکیان. ( اِخ ) دهی است جزءدهستان مرکزی بخش صومعه سرا، واقع در یک هزارگزی جنوب شوسه صومعه سرا به رشت. ناحیه ای است جلگه ای و مرطوب و مالاریائی. دارای 160 تن سکنه که مذهبشان شیعه و زبانشان گیلکی و فارسی است. آب آنجا از رودخانه ماسوله و محصولات آنجا برنج و توتون و سیگارو شغل اهالی زراعت و مکاری است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2 ).
دانشنامه عمومی
خاکیان، روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان صومعه سرا در استان گیلان ایران است.
این روستا در دهستان کسما قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۳۴۷ نفر (۸۴خانوار) بوده است.
این روستا در دهستان کسما قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۳۴۷ نفر (۸۴خانوار) بوده است.
wiki: خاکیان
پیشنهاد کاربران
انسان
نا پسندی ها
انسان ها ، اهل خاک ، مردم
کسانی که از جنس خاک هستند
با معرفت و خاکی
با معرفت و خاکی
دنیای خاکی ، این جهان کسانی که از جنس خاکند
اهل خاک، مردم، انسان ها
آنان که از خاکند
خاکیان از خاک
کلمات دیگر: