مترادف سقف : بام، اشکوب، پوشش، رویه، سمک ، رواق، طاق، عرش ، بالاترین حد، نقطه اوج
متضاد سقف : کف، فرش
برابر پارسی : بام، پوشش روی بام، آسمانه
سقف , پوشش يا اندود داخلي سقف , حد پرواز , پوشش , طاق , بام () خانه , مسکن , طاق زدن , سقف دار کردن
بام، اشکوب، پوشش، رویه، سمک ≠ کف
۱. بام، اشکوب، پوشش، رویه، سمک ≠ کف
۲. رواق، طاق
۳. عرش ≠ فرش
۴. بالاترین حد، نقطه اوج
مجیرالدین بیلقانی .
خاقانی .
خاقانی .
مولوی .
مولوی .
سعدی .
وحشی بافقی .
سقف . [ س َ ق َ ] (ع مص ) دراز شدن و کوژ شدن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || (اِمص ) درازی با کژی . (منتهی الارب ).
فردوسی .
فردوسی .
سقف . [ س ُ ق ُ] (ع اِ) ج ِ سقف . رجوع به سقف شود. (منتهی الارب ).
۱. بالاترین سطح داخلی هر فضای سرپوشیده: سقف خودرو، سقف اتاق.
۲. بالاترین میزان هرچیز: سقف درآمد.
۳. [قدیمی، مجاز] = آسمان
〈 سقف لاجورد: [قدیمی، مجاز] آسمان.
〈 سقف مینا: [قدیمی، مجاز] آسمان.
〈 سقف دهان: (زیستشناسی) = کام۲
آسمانه